Tuesday, November 2, 2010

ديوار


از كنجكاوي هايي كه زمان ديدن سريال هاي خارجي در سالهاي دور برايم پيش مي آمد،قياس بي نتيجه «ديوار» خانه هاي ايراني و «نرده» خانه هاي آنان بود.البته فقط نرده نبود،در مقياسي بزرگتر مفهوم حصار كشي بود.خاصه آنكه جمعه، شبانهنگام مي نشستي پاي تلويزيون و سريال «قصه هاي جزيره » را با شوق و شور مي ديدي،«فيليكس» و «فيليسيـــتي» و «سارا» و «گاس پايك» و... را مي ديدي كه چطور خوش و خندان به مدرسه بي هيچ حصاري در دل جنگل مي روند و مي آيند،آنوقت صبح خروس خوان به مدرسه مي رفتي ، سريع در را پشت سرت مي بستند و يك سرايدار هم مثل نكير و منكر پشت آن مي نشست تا كسي مبادا از در قفل شده فرار كند،يك از جلو نظام و بعد سر كلاس،آن وقت مي آمدي پيش خودت به قضاوت مينشستي كه چطور است كه آنان اين طور  شق و رق و شـــــاد و شنگول به مدرسه مي روند و مي آيند و كســـي بيم فرار ندارد،آن وقت ما را بدين ترتــــيب در مدرســـه نگاه مي دارند؟
عجيب آنكه اين رويه در دبيرستان هم ادامه داشت.حتي در دانشگاه هم هست،ولي آنقدر برايمان تكراري شده كه به چشممان نمي آيد.فكر كنيد كه دانشجو كه بيرق پويش فرهنگي را بلند نگاه مي دارد،بايد هر بار كه به محيط دانشگاهي مي رود از حراست عبور كند و دانشگاهها هم همگي توسط ديوار و نرده از محيط پيرامون جدا مي شوند
راستش را بخواهيد مسئله در ذهن من نه تنها پاك نشد،بلكه هر روز بر قوتش افزوده  شد.طوريكه الان گويا از خواب بسيار زمستاني اش بلند شده و باز هم روز از نو و روزي از نو.تقريبا ً هر فيلم و يا سريالي كه مي بينم،به يكي از نكاتي كه توجه مي كنم اين است كه آنها از محيط خانه و يا اداره چطور حراست مي كنند.آيا بر روي پنجره هاي خانه شان محافظ مي گذارند و سوالاتي از اين دست
بخشي از آن بي شك به سبب احساس عدم امنيت است.حتي كشورها هم زماني كه به احساس امنيت نيازمندند به وارد كردن سلاح و تجهيزات نظامي مبادرت مي ورزند و مرزها را بيشتر تقويت مي كنند.اين روزها رسم است كه هر ناهماهنگي در كشور را در دامن استبداد مي گذارند،بيراه نيست بخشي از آن هم به استبداد تاريخي اين خاك بازگردد،مي تواند فقر هم علتش باشد،و يا غيرت،و يا حرص و يا عارضه اي فرهنگي كه در فرهنگ چند هزار ساله ما باشد و موارد ديگري
چندي پيش به تكاپو افتاده بودم كه به تحقيقي چنان دست بزنم،دستكم كمي كنجكاوي ام را ارضا كنم،ببينم واقعا ً چرا ما از ديوار استفاده مي كنيم و ريشه هاي رواني و فرهنگي ديوار از كجا آب مي خورد؟يا در سطحي كلانتر بين نماهاي خانه ها و فرهنگ مردم چه ارتباطي هست؟ و...
ولي هرچقدر جست و جو كردم به پاسخي درخور دست نيافتم،كتابي مفيد در اين زمينه نيافتم،كتابي كه به بحث هايي اين چنين بنشيند.گاهي به اين فكر مي كنم كه چقدر موضوعات بكر و تازه براي تحقيق هست و ما ساده از كنارشان مي گذريم.بدم نمي آيد كه هيچ،خيلي هم مشتاقم در اين زمينه تحقيقات و مطالعه اي درخور بكنم.حيف كه رشته ام دستم را بسته.حيف
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن.:كسي كتابهايي در اين زمينه سراغ دارد؟.بررسي فرهنگ كشوري و معماري ساختمان هايش،يا موضوعاتي مشابه
پ.ن.٢:ظرف يك هفته چهار تن از دوستانم فيلتر شدند.نكته ناراحت كننده اين است كه هيچ يك سياسي نبودند،رويكرد اربابان فيلتر دقيقا ً چيست؟
پ.ن.٣:چندي پيش خانه اي را ديدم كه علاوه بر اينكه از خانه اش با ديوار بلند و نرده هاي نيزه مانند بالاي ديوار حراست مي كرد،سطح مقطه بالاي ديوارش را با خرده شيشه پوشانده بود،بببينيد صاحبخانه فكرش تا كجاها رفته !

6 comments:

  1. یک عدد ریحانهNovember 2, 2010 at 12:37 PM

    چقدر حرف دارم برای ای پستت. امشب در دانشگاه سمینار فرهنگ سازمانی بود. استاد نازنین داشت توضیح میداد که فرهنگ سازمان ها برگرفته از فرهنگ عمومی جامعه است. فرهنگ غالب جامعه ایرانی یکی سازگاری بی مانندش است و یکی فرهنگ ترس. گفت که ما ترس نهادینه شده داریم. وبه دلیل همین ترس نهادینه شده انقدر برایمان قفل و بند مهم است.
    و دیگر اینکه این کشور همیشه در معرض غارت بوده است.ب همین دلیل فرهنگ غارت گری و یک شبه رهصد ساله پیمودن در اینجا بسیار قوی است.
    کتاب هم "روح ملتها" اثر یکی زیگفرید ! رو پیشنهاد کرد.
    اسمش یادم نیست
    اگر ایمیل بدی
    برات پاورپوینتش رو بفرستم.

    ReplyDelete
  2. اگه این دیوارا نبودن شاید با هم مهربون تر بودیم!
    نه کتابی در این باره نخوندم تا حالا!

    ReplyDelete
  3. سلام
    این موضوع ریشه ای تاریخی دارد که به مرور فرهنگ ما را تحت تاثیر قرار داده است . شاید ریشه اصلی آن به موقعیت جغرافیایی ایران برگردد که در دسترس بودن این سرزمین (نبودن مانع طبیعی)برای ممانعت از حمله دشمنان ، باعث شده تا به فاصله هر شش سال یکبار کشور ما مورد هجوم کشورها و قبایل مختلف قرار گیرد . همین جنگ و گریزها به مرور روی سبک معماری و شهرسازی ما نیز تاثیر گذاشته است .
    اگر ساختار شهرهای قدیمی ایران را مطالعه کرده باشید این ویژگی ها را می بینید :
    1: دور شهر خندق دارد عرض خندق 6 تا 12 متر است و در موقع حمله دشمن به آب بسته می شد
    2: اطراف شهر با دیوار احاطه شده و بر روی دیوار برج و بارو تعبیه گردیده است .
    3: شهر دارای دروازه است و عبور و مرور در دروازه ها تابع مقررات خاصی است دروازه های شهر بعد از ساعت 10 شب بسته می شد و تا 6 صبح باز نمی شد
    4 : ارک شهر که محل اسکان فرمانروا و حکام بود از سایر قسمت های شهر با دیوار مخصوصی جدا می شد .
    5: کوچه های شهر بسیار تنگ و باریک بود به نحوی که دو نفر با هم و همزمان نمی توانستند از داخل آن عبور کنند
    دلیل این امر این بود که اگر دشمن موفق شد از خندق و دیوار و دروازه عبور کند جنگ را به داخل کوچه های باریک بکشانند و در این کوچه ها از بین بردن دشمن راحت تر بود .
    بنابراین مبنای شکل گیری شهرهای ایران در طول تاریخ "امنیت" بوده است و همین هم به مرور تبدیل به فرهنگ شده و به ما رسیده است

    ReplyDelete
  4. خانم ريحانه
    دقيقا همين ترس
    ترس از چه چيزي؟چه كسي؟چه فرهنگي؟دزد ها؟اقوام مهاجم؟دشمن؟
    به دنبال ريز كردن پاسخ ها هستم
    جناب برزين در تكميل گفته هاي شما حرفي دارم كه بعدا ً اضافه مي كنم

    ReplyDelete
  5. شاید هم با بستن درها از ما محافظت می کردند

    ReplyDelete
  6. جناب برزين عزيز
    سياست ساخت برج و باروي محافظ شهر بيش از آنكه در ايران سابقه دار باشد در اروپا سابقه دارد
    با همان استراتژي هاي ساختي كه شما فرموديد
    اتفاقا ً ايران از نظر ساخت برج و بارو به اندازه همتايان غربي خود چندان پيش نرفت
    نخست بدين دليل كه ساخت خندق اطراف شهر براي آبگيري نياز به رودخانه هاي بزرگ داشت كه ايران جز چند رودخانه محدود ديگر رودخانه اي نداشت
    به همين دليل جز موارد معدودي براي مدت محدودي خندق هاي چندان زيادي اطراف شهر ها ساخته نشد
    دوم اينكه سنت ساخت قلعه هاي بزرگ مختص ايران نيست و بيش و كن در اكثر تمدن ها ريشه داشته

    من با گفته شما كمال موافقت را دارم.اينكه بخشي از آن مربوط به سابقه تاريخي ماست.ولي به اندازه كافي موجه نيست
    همانطور كه اشاره كردم اروپاييان در اين زمينه چيره دست تر بودند،هنوز هاي بقاياي شكوهمندش براي ديد بازديد كنندگان باز است و با يك گشت و گذار ساده اينترنتي مي توان به فرتور هاي قابل توجهي در اين زمينه دست يافت
    بحث بيشتر بر سر اين است كه چرا چنين رويه اي در ايران همچنان ادامه دارد
    شايد در زمانه اي دور موجه بوده،ولي چنين دليلي در حال حاضر چندان معقول به نظر نمي رسد

    ReplyDelete

يك تذكر كوچك براي آسان شدن ارائه نظر:


اگر دوستاني كه ايميل و يا آدرس اينترنتي دارند لطف مي كنند و كامنت مي گذارند،لطفاً نام و آدرس اينترنتي خودشان را بگذارند

كساني هم كه وبلاگ ندارند به كمك همان گزينه آخر نيز مي توانند كامنت بگذارند،فقط اگر جزو دوستان هستند نام كوچك و يا فاميلي خود را نيز بگذاريد.برايم اهميت دارد كه كداميك از دوستان چه نظري مي دهند.

سپاس