ـ آقا شما متاهلی؟
این را صاحب سوپر مارکت از من می پرسد؛درست زمانی که دنبال بیسکویت مادر در لا به لای قفسه ها می گردم.کمی با تعجب نگاهش می کنم.از اینکه به ناگهان چنین سوالی پرسیده خنده ام گرفته.حیرت می کنم که چطور شده که بی هوا این سوال را از من می پرسد،در حالی که حتی نام مرا نمی داند.کمی مکث می کنم و می گویم
ـ خیر
میراث وبلاگ نویسی و نوشتن در ضمیرناخودآگاهم رخنه کرده؛ گاهی به جای نه می گویم خیر
ـ گفتم لابد بچه داری که این طور دنبال بیسکویت مادر می گردی
ـ چرا ازدواج نمی کنی؟
ـ چرا ازدواج نمی کنی؟
در مانده ام که چه بگویم؟ از اینکه بخواهم روی هوا حرف بزنم و یا دروغ بگویم بیزارم.اما اینجا نه او حق چنین پرسشی دارد و هم اینکه غالبا در پاسخ به مسائلی که به حریم خصوصی ام ربط پیدا می کند ساکت می شوم.کمی مکث می کنم و شانه هایم را بالا می اندازم
ـ ...؛
ول کن نیست.آنقدر هم مخلصانه می پرسد که دلم نمی اید رک و راست به او بگویم که به این قبیل سوالات پاسخ نمی دهم.باز هم ادامه می دهد
ـ کارت چیه؟
رشتت چی بوده؟
و...؛
سریع حساب می کنم و می زنم از مغازه بیرون.یادم می افتد این نخستین باری نیست که چنین اتفاقی برایم افتاده است.نظیر چنین پرسش و پاسخ های ناخوشایندی به کرات برایم اتفاق افتاده.درست از جانب کسانی که شناخت دقیقی از من ندارند.چه اینکه کسانی که من را می شناسند خبر دارند که در کجا وارد حریم خصوصی من می شوند و حدشان را رعایت می کنند.همین چند روز پیش هم که برای خرید خودکار به فروشگاه لوازم تحریر ای رفتم که مادر یکی از دوستان اسبق پشت دخلش می نشست،نظیر چنین گفت و شنودی تکرار شده بود
***
به گمان من فرهنگ ما مرز حریم خصوصی را مشخص نکرده است.شاید عام ترین دلایل اش این باشد که هنوز فرهنگ مسلطی بر کشور پدید نیامده است و رفتارها و کنش های افراد در جامعه محصول التقاطی خرده فرهنگ های متنوع است.درست زمانی که وبلاگ خانمی را می خواندم که با نام و عکس خودش حتی در مورد عشقبازی اش نوشته بود،وبلاگ دیگری را خواندم که با نام مجازی از وقایع ساده روزمره اش نوشته بود.ببینید تفاوت تا کجاست.
نقل است که از آمریکاییان دو سوال را نباید پرسید،یکی میزان در امد و دیگری مذهب شان.زمانی مصاحبه بازیکنان خارجی که در لیگ ایران بودند را دنبال می کردم تا وجوه تفاوت های فرهنگ را بهتر بفهمم.جدای از رانندگیِ ایرانی که شهره آفاق است و همانا دلهره همگی بود،از اینکه حریم خصوصی شان رعایت نمی شود همگی دل آزرده بودند.از اینکه هر کسی به سرعت میزان حقوق شان را می پرسد،کجا زندگی می کنند،نامزد دارند و چگونه با او اشنا شده اند و خصوصی ترین احوالات زندگی شان را.به هر حال باید پذیرفت که در بسیاری از زمینه های فرهنگ ما کار نشده است و تکلیف مردم به راستی روشن نیست.در چنین مواردی به نظر می رسد که ساده ترین کار صبر پیشه کردن و رفتاری توام با تساهل و تسامح است و امید بستن به درایت طرفین تا به مرور زمان دیواره های حریم خصوصی شان را بهتر درک کنند.
تصور کنید که یک فرد بیگانه به ایران بیاید و بخواهیم او را با فرهنگ ایرانی آشنا کنیم،در مورد اینکه چطور می تواند حریم خصوصی افراد را شناسایی کند به او چه می توانیم بگوییم؟
بید مجنون نازنین . متاسفانه ما هنوز حریم خصوصی را تعریف نکرده ایم که بتوانیم مرزش را مشخص کنیم.
ReplyDeleteاین ماجرا همان ماجرای بچه دار شدن ماست که هرکس و احتمالا ناکسی که از راه میرسد در موردش سوال میکند و بعد هم توصیه میکند " زود دست به کار شوید!" متاسفانه گاهی مجبوریم بپذیریم ما در همان 2500 سال پیش مانده ایم.
راستی چرا ازدواج نمیکنید؟ :))
خيلي سخته كه آدم به جاي تودهني به مردم احترام الكي بذاره در ستي چرا احاليكه اون به تو احترام نميذاره.خلاصه سخته كه آدم به مردم حالي كنه كه بابا به تو ربطي نداره. راستي چرا ازدواج نميكنيد؟(نيشخند)
ReplyDeleteراستي من آپم. بياييد ممنون ميشم
ReplyDeleteمردم با حرف زدن و پرسیدن سوالات خصوصی با فرد مقابل احساس نزدیکی می کنند. بعضی ها ناراحت می شوند بعضی نه. فکر می کنم بیشتر به شخصیت افراد ربط داره که چقدر درونگرا یا برونگرا باشند.
ReplyDeleteحالا بیسکوییت مادر برا چی می خواسی؟ بسکویت مادر دوست داری؟
:D
حریم خصوصی توی شهرستان که بی معناست همه سرگرمی شان این است که بپرسن چه خبر و منظور اخبا رخصوص است
ReplyDeleteنوشینه
خانم فندق
ReplyDeleteحریم خصوصی را اگر بخواهیم تعریف کنیم که در دامان فلسفه بافی و بحث های حقوقی و ... می افتیم و آنقدر پیچیده می شود که باید بی خیال شد
همین تعریف ساده را من مد نظر دارم
حالا چرا 2500 سال پیش؟
راستی چرا بچه دار نمی شید؟
!
خانم داستان تکراری
(حداقل یک اسم دیگر می گذاشتید،سخت است نوشتن داستان تکراری برای یک بانو )
این آقا واقعا باور نداشت که دارد فضولی می کند.قصد بی احترامی نداشت.
خانم آیسودا
درست است.ولی به صورت پیش فرض را فرهنگ تعریف می کند و نه رفتار شخص مورد نظر
مثلا ً من اگر شما را نشناسم و یکباره از وضعیت تاهل شما بپرسم و کنکاش هایی از این دست،شاید ناراحت بشوید و شاید نشوید
ولی اینکه من به خودم اجازه بدهم به یکباره چنین سوالی بپرسم و یا نپرسم فرهنگ تعیین می کند
شاید در برخی کشورها پرسیدن در مورد روابط بسیار خصوصی افراد عیب نباشد و حریم خصوصی مطرح نشود،ولی در ایران این گونه است.چون فرهنگ ما در این زمینه قاطعیت دارد
خانم نوشینه
من نیز چنین چیزهایی شنیدم.در شهرهای کوچک تر سرک کشیدن در کار یکدیگر اصلا ٌ عیب نیست.حتی محله های قدیمی تر شهرهای بزرگ نیز چنین هستند.
2500 سال پیش اوج شکوفایی ما بوده است
ReplyDeleteو هرچه در این سالها نظاره میکنم رشد اخلاقی نمیبینم
من به دوران طلایی این سرزمین استناد کردم
!!
جدا ما چرا بچه دار نمیشیم ؟ :)
راستی خب به همتتان بیشتر آفرین میگویم که تمام کامنت ها را میخوانید و فکر کنم کامنت ها لویم داد.
حق با شماست. دلیلش هم این است که من در فندق خود خودم هستم بی هیچ پرده و پوششی. با تمام گلایه و شادی ها و هیجان ها. اما در خانه دیگر مجبورم همان نقاب روزمره را بر صورت داشته باشم . یک آدم جدی و منطقی. ادمی که توقع دیگران از من است نه خود من .
منم با کسایی که بدون پیش زمینه ی قبلی می خوان ابراز صمیمیت کنن مشکل دارم
ReplyDeleteهمین فضولی ها و رعایت نشدن حریم هاس که وضع اجتماعی ما رو انقد آشفته کرده
راستی، من آدرسم عوض شد بالاخره
خانم ریحانه
ReplyDeleteاتفاقا مهم ترین قدم خود متنهای شما بود که شک را به جانم انداخت و حدس زدم
هر یک از ما سبک به خصوصی داریم و راه رهایی از آن نداریم.من نیز در این وبلاگ بیشتر از مسائل شخصی ام می گویم تا وبلاگ پیشین
به نظر من همان وبلاگ فندق بیشتر حس صمیمیت را القا می کند.اگر اضافه وقت داشتید به سراغ آن یکی بروم
نکته شیطنت آمیز: یعنی من آدرس وبلاگ دیگر را به کسی نگویم ؟
درخت ابدی
ادرس لینکت را عوض می کنم
آنجا با هم خواهیم بود
سلام
ReplyDeleteولی همه جای دنیا سر در آوردن از خصوصی ترین قسمتهای زندگی آدمهای مشهور یه فانی و جاذبه است .
مجله ها و برنامه های تلویزیونی دارند درباره اش
واقعن موضوع جالبی رو مطرح کردی،همه به خودشون اجازه میدن درباره ی خصوصی ترین مسائل زندگی آدم فضولی کنن وقتی هم بهشون جواب نمیدی برات حرف در میارن!
ReplyDeleteکاش یکی پیدا شه به جای هدفمند کردن یارانه ها،فرهنگ سازی کنه!
سلام،
ReplyDeleteاگر سری به وبلاگ من زدید رمز مطلب: guril
1
ReplyDeleteبه نظر من شاید بشود روی کاغذ برای چگونگی شکل گرفتن / حریم / تیترهایی را شماره گذاری کرد
و یا برای شناختن بعضی از این شمارهها نشانههایی هم پیدا کرد
ولی همهی این شمارهها و تیترها و نشانهها شبیه دیدن نقشه یک کشور بر روی کاغذ است و قابل مقایسه با خود کشور نیست
...
در همین چند سال اخیر تغییر و تحولی را که در شکل حریمهای شخصی بوجود آمده میتوان به کمک همین وبلاگها دید
بیپروایی در ابراز و گستاخی در کنکاشهای شخصی به خوبی قابل لمس هستند
...
با خودم فکر میکنم این فروشنده که روبروی شما ایستاده و این سوالها را پرسیده / اگر پای کامپیوتر بود چه میکرد!؟
تجربهام میگوید در کوتاهترین زمان ممکن همهی جوابهایش را از کامپیوتر شخصی شما بیرون میکشید بدون اینکه زحمت سوال و جواب به خودش بدهد و یا زحمت فکر کردن به اینکه حریم را با کدام ح / ه مینویسند
...
گاهی ساده فراموش میکنیم برای دیدار // دوستی // نباید از دیوار بالا رفت
سلام رفیق دقیق
ReplyDeleteاین درد را بارها گفته ام و رنج اش برده ام .چه خوش که سخن از زبان ما می گویی
فراتر از این هاست به گمان ام نقل زخم هایی که می خوریم هر کدام مان در زیستن بی مقدار چند روزه مان از همین حضور دیگران که بحمدالله در تک تک ساحت های حیات مان جاری ست و مجال نفس کشیدن مان هم نمی دهد گاهی.دست ام به تفصیل بیش از این نمی رود. امید که روزی به تفصیل هم کلام تان شوم
اوايل كه دنبال پسرم مي رفتم براي اوردنش از پيش دبستاني اش ساكت گوشه اي مي ايستادم و يا زودتر دنبالش مي رفتم تا با مادر بچه هاي ديگه طرف نشم تا مجبور نشم به پاسخگويي به سوالات بي پايانشان ! حالا شما كه خوبه توي خانومها تعداد بچه هات رو هم مي پرسن و نظر ميدن كه يكي بده و يكي ديگه بيار ! هر چند با ترفند هم در بري از زير اين بازجويي ها ! ولي بازهم از زير زبونت مي كشن !
ReplyDeleteسلام
ReplyDeleteوبلاگم فیلتر شد من را اینجا دنبال کنید.
www.secondwindow.blogsky.com
خب اگر دوست دارید هر دو از صفحه روزگار محو شوند چرا! میتوانید به هرکس که دوست دارید بگویید! ولی فکر کنم با عقاید شما در مورد حریم خصوصی کمی در تضاد باشد!! :)
ReplyDeleteراستی من فندقم. فقط !!! ترجیح میدهم نام دیگری کنار فندق نباشد لطفا!
اتفاقا من میتوانم به سبک های مختلف بنویسم. بالاخره روزگاری نوشتن شغل من بوده. ولی عقایدم را نمیتوانم هزار پاره کنم و تغیر دهم .
فکر کنم بیشتر از سبک عقایدم مرا لو داد!
فقط اینکه این یک رازه که خودت میدونی!!!:))
یک عزیز
ReplyDeleteبا کلیت حرفهایت موافقم.به هر حال باید پذیرفت که در این زمینه چندان فرهنگ سازی و تعریف کردن مرزها صورت نپذیرفته.به شخصه بارها به اینکه مرز حریم خصوصی افراد کجاهاست گیج شدم.بعید می دانم که صاحب مغازه هم قصد مزاحمت و یا شکستن حریم ها را داشته؛به تکیه بر گفته خودت حتی زحمت اینکه فکر کند که حریم خصوصی با کدام حرف هست را به خود نداده است
مرسی که خواندی
مهدی جان
منتظر اینکه خودت یکبار هم بنویسی در این مورد به طور مفصل تر، می نشینم
خانم الی
همنظریم.در میان زنها بیشتر است.گمان می کنم بیشتر به این دلیل که ذهنشان را موقعیت خاصی که در خانه و اجتماع دارند،به این چنین چیزهایی مشغول می کند
مردها هم اگر خانه نشین بشوند دچار این چنین افکاری می شوند
خانم ایسودا
متاسفم بابت فیلتر شدن
نظرم را در مورد وبلاگ جدید همان جا می گویم
خانم فندق
سو تفاهم نشود
مطمئنا یک راز باقی می ماند
اشتباه از من بوده ،وگرنه منظور من از سبک همان عقایدی بود که نویسنده در متن اش می گذارد
در مورد نکات دیگری که اشاره فرمودید کامنت خصوصی برایتان می گذارم و دلایل اش را می گویم
نه . چرا ناراحت بشم. اینجا ایکون نداره اگر نه راحت تر میشد عقاید رو ابراز کرد. هروقت نظرهای من رو میخونین لطفا نیش من رو از این گوش تا اون گوش باز فرض کنین! :)
ReplyDeleteممنونم. مطمئنم میتونم اعتماد کنم.
:)