هلنــــد،کشوری در حال غرق شدن است.بخشی از آن، خصلت ذاتی این کشور است که تا حدودی سطح خاکش پایین تر از سطح آب دریاست؛و بخش دیگر آن ماحصل گرمایش کره زمین توسط نسل بشر است.بالا رفتن دمای کره زمین،آب شدن کوههای یخی موجود در قطبین را سبب می شود و حرکت و ذوب شدن یخچال های طبیعی را دامن می زند.سطح آب دریا ها بالا تر می آید و طوفان های طبیعی بیشتر می شود.بارش باران افزایش قابل ملاحظه ای می یابد و درصد رطوبت اوج می گیرد.مسئولین هلندی دست به کار شدند و تعداد زیادی از بزرگترین پروژه های تاریخ بشری را کلید می زنند.کمتر از یکصد سال پیش آنها طولانی ترین سد جهان با طول سی کیلومتر را ساختند و حالا سد های جدیدتر و مدرن تری ساختند که با طبیعت و اقتصاد محلی همخوانی بیشتری دارد.مازاد بر این، آن ها توانستند با پس راندن آب ها،بیش از صد هزار هکتار زمین بسیار مرغوب برای کشاورزی را پدید بیاورند و علاوه بر ایجاد تعداد زیادی فرصت شغلی،گردش پولی و اقتصادی بیش از یک میلیارد دلار را که حاصل کاشت و صادرات گل است را نیز برای کشور به ارمغان بیاورند.مثال بارز چیره شدن عقل بشری بر طبیعت.
امادر این گربه خوابیده...
با بالاتر رفتن دمای کره زمین،میزان بارش درست در کشورهایی بالا می رود که میزان بارش سالانه باران زیادی دارند و به همان نسبت میزان بارش در کشورهای خشک و نیمه خشک کمتر می شود.دور نیست روز و روزگاری که زمستانها برایمان سخت بودند و باید برخی روزها چکمه می پوشیدیم و به زحمت مسیر برف را در حیاط ها پاک می کردیم،امروزه اما چنین تصاویری خاطره اند و در طی نود روز پاییز حتی چند ساعت هم باران نداشتیم.این یعنی اینکه این اقلیم هر روز خشک تر و سرمایش سوزناک تر از پیش می شود.افزون بر اینها رابطه مردم هم با خاک خوب نیست.برای مثال جاده چالوس که روزگاری جزو ده جاده زیبای جهان بود،امروزه لبریز شده از کثافت و آشغال،دور تا دور رودخانه را زباله پر کرده و ویلاهای ناهماهنگ با طبیعت توی ذوق می زند.معماری ویلاها هیچ هماهنگی و زیبایی ای ندارد و از هیچ نظم و الگوی خاصی تبعیت نمی کند.در سه استان شمالی کشور وضع بدتر است.هر سال بخش زیادی از اراضی کشاورزی و جنگل ها مصروف ساختمان سازی می شود.ولی بدین دلیل که هیچ برنامه مدونی برای ساخت و ساز وجود ندارد،دورنمای شهر ها غالبا نه تنها زشت،بلکه زننده اند.فعالیت های مفید اقتصادی بدل به دلالی می شوند و این یعنی یک گام به عقب.علاوه بر اینکه زیست بوم ایران به طور اعم و شمال به طور اخص در حال نابودی ست،تعدادی از جانوران بومی منقرض و یا در لیست جانوران رو به انقراض قرار گرفته اند.تفریح ایرانی با تمرکز بیش از نیمی از ثروت ملی در پایتخت،ماحصل اش شده ترافیک های منزجر کننده،فعالیت های غیر مفید و ویرانی طبیعت و زیست بوم ها،تلف شدن سرمایه انسانی،از بین رفتن ثروت ملی و...اگر گذرتان به مرزهای شمالی ایران با آذربایجان بیفتد،احتمالا یکی از دردناک ترین صحنه های عمرتان را خواهید دید.در حالی که جنگل های آنسوی مرز تراکم بسیار بالایی دارند،جنگل های این سو قابل قیاس نیستند و یکی در میان بینشان خالی ست.از بین رفتن جنگل های دیگر ایران نظیر گلستان به خاطر آتش سوزی و آلودگی و بی آبی را هم باید اضافه کرد.
سوال این جاست.ما در کجای کاریم؟در آن سوی جهان با تکیه بر خرد بشری از موقعیتی که می رود تا باعث نابودی انسانها بشود ،شرایطی چنان می سازد و در این خاک محض تفریح و با بی برنامگی و یا میل ویرانگری،یکی از زیباترین اقلیم های جهان را نابود می کنند.وضعیت اسف بار استان های جنوبی که نیاز به گفتن ندارد.اینها به علت دوری از پایتخت کمتر در چشم مردم هستند و ارتباط ها جز با اخبار وطنی نیست.
آنجا کار را بدل به تفریحشان می کنند و صفر سازندگی می کنند،اینجا از آفرینش صفر می سازند.غرض قیاس بهترین های آنها با بدترین های خودمان نیست.چنین قیاسی اشکارا غیر منصفانست.این چیزی نیست که کسی بخواهد روشن کند و یا کسی کتمان کند.سال گذشته در سفری چند صد کیلومتری توجه من به حاشیه های جاده ها بود که علاوه بر اینکه هیچ گونه سازندگی قابل مشاهده نبود ویرانی بود که روان آدمی را سایش می داد.می گویند که نخستین راه حل هر مسئله ای روشن تر شدن صورت مسئله ست.وقتی صورت مسئله نا روشن باشد توقع یافتن پاسخ منتفی ست.ایمان بیاوریم که میل به ویرانی و خودخواهی در ناخودآگاه تاریخی این ما مردم،بیش از سازندگی ست.وقتی که برایمان چنین مسئله ای روشن شد درست از آن زمان کوشش برای یافتن راه حل آغاز می شود.اما تا زمانی که سوداگران پندار،وهم ایرانی برتر از هر کس می فروشند و ایرانی جماعت خود را نقطه ثقل تاریخ و تمدن بشری می داند،گمان نمی کنم یارای رهایی از این دور باطل را داشته باشیم.
امادر این گربه خوابیده...
با بالاتر رفتن دمای کره زمین،میزان بارش درست در کشورهایی بالا می رود که میزان بارش سالانه باران زیادی دارند و به همان نسبت میزان بارش در کشورهای خشک و نیمه خشک کمتر می شود.دور نیست روز و روزگاری که زمستانها برایمان سخت بودند و باید برخی روزها چکمه می پوشیدیم و به زحمت مسیر برف را در حیاط ها پاک می کردیم،امروزه اما چنین تصاویری خاطره اند و در طی نود روز پاییز حتی چند ساعت هم باران نداشتیم.این یعنی اینکه این اقلیم هر روز خشک تر و سرمایش سوزناک تر از پیش می شود.افزون بر اینها رابطه مردم هم با خاک خوب نیست.برای مثال جاده چالوس که روزگاری جزو ده جاده زیبای جهان بود،امروزه لبریز شده از کثافت و آشغال،دور تا دور رودخانه را زباله پر کرده و ویلاهای ناهماهنگ با طبیعت توی ذوق می زند.معماری ویلاها هیچ هماهنگی و زیبایی ای ندارد و از هیچ نظم و الگوی خاصی تبعیت نمی کند.در سه استان شمالی کشور وضع بدتر است.هر سال بخش زیادی از اراضی کشاورزی و جنگل ها مصروف ساختمان سازی می شود.ولی بدین دلیل که هیچ برنامه مدونی برای ساخت و ساز وجود ندارد،دورنمای شهر ها غالبا نه تنها زشت،بلکه زننده اند.فعالیت های مفید اقتصادی بدل به دلالی می شوند و این یعنی یک گام به عقب.علاوه بر اینکه زیست بوم ایران به طور اعم و شمال به طور اخص در حال نابودی ست،تعدادی از جانوران بومی منقرض و یا در لیست جانوران رو به انقراض قرار گرفته اند.تفریح ایرانی با تمرکز بیش از نیمی از ثروت ملی در پایتخت،ماحصل اش شده ترافیک های منزجر کننده،فعالیت های غیر مفید و ویرانی طبیعت و زیست بوم ها،تلف شدن سرمایه انسانی،از بین رفتن ثروت ملی و...اگر گذرتان به مرزهای شمالی ایران با آذربایجان بیفتد،احتمالا یکی از دردناک ترین صحنه های عمرتان را خواهید دید.در حالی که جنگل های آنسوی مرز تراکم بسیار بالایی دارند،جنگل های این سو قابل قیاس نیستند و یکی در میان بینشان خالی ست.از بین رفتن جنگل های دیگر ایران نظیر گلستان به خاطر آتش سوزی و آلودگی و بی آبی را هم باید اضافه کرد.
سوال این جاست.ما در کجای کاریم؟در آن سوی جهان با تکیه بر خرد بشری از موقعیتی که می رود تا باعث نابودی انسانها بشود ،شرایطی چنان می سازد و در این خاک محض تفریح و با بی برنامگی و یا میل ویرانگری،یکی از زیباترین اقلیم های جهان را نابود می کنند.وضعیت اسف بار استان های جنوبی که نیاز به گفتن ندارد.اینها به علت دوری از پایتخت کمتر در چشم مردم هستند و ارتباط ها جز با اخبار وطنی نیست.
آنجا کار را بدل به تفریحشان می کنند و صفر سازندگی می کنند،اینجا از آفرینش صفر می سازند.غرض قیاس بهترین های آنها با بدترین های خودمان نیست.چنین قیاسی اشکارا غیر منصفانست.این چیزی نیست که کسی بخواهد روشن کند و یا کسی کتمان کند.سال گذشته در سفری چند صد کیلومتری توجه من به حاشیه های جاده ها بود که علاوه بر اینکه هیچ گونه سازندگی قابل مشاهده نبود ویرانی بود که روان آدمی را سایش می داد.می گویند که نخستین راه حل هر مسئله ای روشن تر شدن صورت مسئله ست.وقتی صورت مسئله نا روشن باشد توقع یافتن پاسخ منتفی ست.ایمان بیاوریم که میل به ویرانی و خودخواهی در ناخودآگاه تاریخی این ما مردم،بیش از سازندگی ست.وقتی که برایمان چنین مسئله ای روشن شد درست از آن زمان کوشش برای یافتن راه حل آغاز می شود.اما تا زمانی که سوداگران پندار،وهم ایرانی برتر از هر کس می فروشند و ایرانی جماعت خود را نقطه ثقل تاریخ و تمدن بشری می داند،گمان نمی کنم یارای رهایی از این دور باطل را داشته باشیم.
پ.ن.1:به این پست از هم سر بزنید [کلیک]؛
پ.ن.2:جرقه نوشتن این پست هم از خواندن نوشته ای بود که لینک کردم.جانمایه نوشته در بخش نخست،مستندی بود در مورد هلند که از شبکه [من و تو 2] دیده بودم.
.
من دارم جمعه می رم، فکر نکنم دیگه همدیگر رو ببینیم... منو فراموش نکن و به خاطر تمام بدی هام منو ببخش...
ReplyDeleteاز طرف پاییز - یلدا مبارک
حداقل نامی از خودت می گذاشتی
ReplyDeleteبار اول که توسط موبایل خواندم در فکرم تمامی دوستانم را بررسی کردم تا ببینم کدامیک قصد سفر کرده
اگر باز هم گذرت بر اینجا افتاد ـ لطفا ـ نامت را هم بگو
مستندهاي من و تو 2 كه معركه است . نمي دانم شايد هم ما نديد بديديم . جديدا با شنيدن اسم هلند ياد گل رز رنگين كماني شان مي افتم . و خب ...بايد براي ايرانمان گريست . ننگ و رسوايي بر رجال عوضي اش از دم . دعا مي كنم به زودي زود رجالي دلسوز و شايسته پيدا كند كه به جاي كارهاي هسته اي مشكوك كمي به فكر اين همه خاك و اراضي بكر باشند و بارانش و ...
ReplyDeleteدر مورد جواب كامنت پست قبلي : واقعا از ته دل اميدوارم مردممان كمي نسبت به اين مسايل و تاريخ مشكوك اسلام آگاه تر شوند و اينقدر دل به اين خرافه ها ندهند .
خانم الی
ReplyDeleteمرسی بابت حضورتان و نظری که می دانم با وجود تنگی وقتی که دارید نوشتید
ولی در اینجا غرض من ایراد گرفتن به فرهنگ یک کشور است.شک نکنید که اگر ما مسئولینی دلسوز پیدا کنیم،باز هم با این سیستم اداری بیمار،مردم سر درگم، و فرهنگ لا جون باز هم با مشکلاتی از این دست باید رو در رو بشویم
برای سنجش میزان میل به سازندگی مردمی،نیاز نداریم که فقط مسئولینش را به زیر ذره بین ببریم.بلکه توجه به نکات کوچک زندگی شان ما را نیز یاری می کند.وقتی حتی حیاط بسیاری از خانه ها با زباله دانی تفاوت ندارد،وقتی بسیاری به پاکیزگی محیط پیرامون خویش اهمیت نمی دهند،وقتی حتی خانه ها آلوده و بر هم ریخته است،وجود مسئولینی دلسوز باز هم چندان افاقه نمی کند.به گمان من قشر آگاه تر جامعه باید بیش از پیش استین همت بالا بزند و فرهنگ سازی کند و این فرهنگ جامد و ایستا را تغییراتی درخور بدهد.
در مورد جنگل گلستان شاید مسئولین را بتوان در خاموش نکردن اش شماتت کرد،ولی مردمی که هر چند روز یکبار اتشی بر پا کی کنند و جنگلی را می سوزانند بیشتر شایسته شماتت هستند.بخشی از کوشش برای فرهنگ سازی در دست دولت است که رسانه ها را در اختیار دارد.ولی بخش دیگرش بر عهده قشر فرهنگی تر جامعه ست.
سلام تازه بعد از این همه سال عمر بشریت دارن به مردم یاد میدن ک ه تو خیابون و بیابون آشغال نریزن. واقعا همینه که این گربه عرضه یه دونه میو میو هم نداره چه برسه به غرش و بع بع
ReplyDeleteتفاوت کشور ما با کشورهایی اروپایی واقعاً جای حرف بسیار دارد.
ReplyDeleteاما اینکه چرا ما هنوز صفریم جای حرف بسیار دارد.
خیلی از کشورهایی که منابع انرژی و ذخایر غنی ندارند انرژی لازمشان را از منابعی بدست می آورند ه باورنکردنی است اما ما اینجای دنیا که ایستادیم با این همه ذخخایر امال ماندیم بی هیچ
سلام دوست گرامی
ReplyDeleteاولا ممنونم که مرا لینک کردید و امیدوارم ذائقه شما به این زودی ها نسبت به مطالب ما تغییر نیابد.
ثانیا قلبا خوشحالم که مطلب این حقیر موجب انگیزشی در بزرگواری شد . باشد که به یاری صاحب قلمان زباله های فکری ایرانیان را اندک اندک جمع آوری کنیم .
در مورد مطلب جیزی ندارم جز تایید و افسوس . کشور هلند جدا مثال خوبی از پرتلاشی یک ملت است . کشوری که تهدید طبیعت را به فرصتی برای خود بدل ساختند همانند ژاپنیان که در فکر گرفتن انرژی از لرزه های زیر زمینی اند !
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت از کجاست تا به کجا !
خانم داستان تکراری
ReplyDeleteگمان می کنم منظورتان هم غرش بود و نه بع بع
!
خانم نفیسه
بله ،جای حرف بسیار دارد
کاش شما هم کمی می نوشتید
امید عزیز
قابلی نداشت.خوشبختانه با هم در این راه هم نفسیم و امید دارم که با کوشش هایی از این دست به دستاوردهای خوبی نیز برسیم.
البته من در بین نزدیکان در زدودن وهم توفیقاتی داشتم.ولی مشت نمونه خروار نیست.
و باید بیشتر نوشت
و چه جایی بهتر از وبلاگ
باشید و بنویسید و من هم می ایم و می خوانم
سلام من آپم خوشحال میشم تشریف بیارید
ReplyDeleteسلام
ReplyDeleteببخشید که دیر به این وبلاگ آمدم. مدتی ست از سر زدن به مکانهای نو سر باز می زنم. نمی دانم چرا؟ فکر می کنم بس است دیگر...
در مورد سئوالتان در باب خرده حقیقت بگویم که این اصطلاح برساخته ی خودم است! من به حقیقت کلی بسیار بسیار مشکوکم اما به حقیقت های کوچک که کشف می شوند نمی شود گفت اعتقاد دارم اما آنها را بهتر می فهمم.
مثال هلند مثال جالبی ست. اتفاقا امروز یکی از همکارانم در مورد این مستند می گفت.
سلام
ReplyDeleteمقدمه : ما که نفهمیدیم بید مجنون خانم است یا آقا ؟ تا برای عرض ادب و احترام واژه های مناسبی را به کار گیریم
اما در مورد مصیبت های این سرزمین این را هم اضافه کنید که فاجعه بزرگی در حال رخ دادن است و هیچ کس هم به آن نمی اندیشد و آن نیز پایین رفتن سطح آب های زیر زمینی است حفر بی رویه چاههای عمیق و برداشت بیش از حد از این سفره ها چیزی نمانده است تا مناطق آبادی همچون غرب کشور را به کویر لوت تبدیل کند .
مدیریت روزمره و بی توجهی به آینده ثمره اش بهتر از این نیست
دلم واسه بارون تنگ شده
ReplyDeleteجناب محمد رضا
ReplyDeleteنخست سپاس بابت وقتی که گذاشتید و سری به اینجا زدید
پس از پرسیدن سوال خودم را شماتت می کردم که چرا سوالی چنین را پرسیدم وقتی توقع پاسخ داده شدن به آن را ندارم.دیشب که دیدم حضوری در اینجا داشتید و ردش هست دیدم که بیهوده خودم را سرزنش کردم.سپاس بابت حضورتان
حدس می زدم که اختراع خودتان باشد.حالا یک سوال:این خرده حقیقت ها را نمی توان کنار هم گاشت تا به حقیقت بزرگتری رسید؟شاید با کنار هم نهادن همین خرده حقیقت ها ( به قول شما) دستاوردهایی خوب داشته باشیم
البته من چند وقتی می شود که از بحث های این چنین کعرفتی دست شستم.
جناب برزین
همنام کسی هستم که پیش از شما نوشته
!
کشوری هر روز خشک تر و برهوتی افزوده تر در انتظار ماست
من اخبارش را پیگیری می کنم ولی در حالی که ابتدایی ترین حقوقمان زیر پا گذاشته میشود،مردم دیگر نای شنیدن اخباری چنین را ندارند
خانم آیسودا
من نیز هم
ایمان بیاوریم که میل به ویرانی و خودخواهی در ناخودآگاه تاریخی این ما مردم،بیش از سازندگی ست
ReplyDeleteایمان آورده بودم ...
حق داری ... کمتر شخص و گروهی سراغ دارم که تو این دیار به فکر سود کوتاه مدت نباشه و در پروژه های درازمدت و کم صرفه تر سرمایه گذاری کند ... حالا ویرانی سهوی یا عمدی به کنار...
سلام
خوب نوشتی