این سطح از کرختی و بی حوصلگی همه گیر را هیچ وقت به یاد نمی آورم.گویی همه نفرین شدگانیم.لایه ای افسردگی پنهان همه گیر،اعتقادات ویران شده،اعصاب متزلزل،رخوت فراگیر.هیچ یک کاری مثبت نمی کنیم.مردگانی هستیم که راه می رویم.دیگر حتی اندوهگین هم نیستیم.پارسال و سالهای دیگر این شانس را داشتیم که غم و اندوه را احساس کنیم.این پیام بدی نبود،در پناهش می توانستیم زنده بودنمان را به یاد اوریم.به اینکه چیز و یا چیزهایی کم است.ولی در این پاییز،در این پاییزی که حتی از باد و باران هم خبری نیست و برگان در بالای شاخه ها،خشک شده بر زمین نمی افتند...
چه بلایی دارد سرمان می آید.
متلاشی شدن اعصابم را احساس می کنم.
مغزم فقط کمی حساسیت دارد،
نمود بارز احساسات نیمه جان...
هی رفیق!
ReplyDeleteچقدر ازنوشته هات جا موندم.
می خواستم بگم یه نفس عمیق بکش دیدم هوا خیلی آلوده است. راست میگی اما چه میشه کرد؟؟؟
بی حوصلگی؛کرختی،و اعصاب خرابی شایع شده!
ReplyDeleteبید مجنون نازنین
ReplyDeleteاینجا را برای حرف های آرام و دلنشین و هوای خوبش دوست داشتم و دارم
شما چرا دوست منطقی و ادیب من ؟
اعصاب شما اگر متلاشی شود دیگر چه کسی میخواهد پشت من بایستاد تا برنده شوم
من به پشت گرمی شما دلگرمم
امیدوارم هرچه هست و بود رفع شود و به جایش تمدد اعصاب و آرامش باشد.
سلام
ReplyDeleteنمی دانم چه می شود کرد با این اوضاع و احوال؟؟!!!!!!!ه
وقتی کار زیاد دور برت بریزه دیگه پاییز یادت میره.
ReplyDeleteاگه یه وقت دیگه اینها را می خووندم باهات همدردی می کردم. اما الان بقدری خسته و کوفته هستم. حتی انگشتای دستم که داره کی برد را می زنه درد داره
چقدر این کلمه آشناست ...
ReplyDeleteمی بینی انگار دچار مازوخیسم شده ایم
اگر هم درد نباشد دنبالش می گردیم
گویی که باید باشد
سلام نه تورو خدا خواهش ميكنم اين حفها رو نزنيد. بياييد يك دنيا براي خودمان بسازيم كه هيچ غمي توش نباشد و هيچ كس نتواند آن را خراب كند بياييد به هنر پناه ببريم حتي اگر ساختن يك كاردستي بچه گانه باشد و بعد از ساختن دورش بيندازيم
ReplyDeleteمگر دیگر فروغ ایزدی آتش مقدس نیست؟
ReplyDeleteمگر آن هفت انوشه خوابشان بس نیست؟
زمین گندید آیا بر فراز آسمان کس نیست؟
............خوب باشی