Thursday, March 3, 2011

منطق ِ تازه



جزیره هاوایی را از نظر روی سطح آمدن مواد مذاب می توان یگانه دانست.مواد گداخته براحتی بر روی سطح زمین می آیند و جاری می شوند.هر ناظر خارجی به سادگی می تواند روان شدن مواد مذاب را بنگرد.بر عکس این،در اتشفشان ها،یک لایه از مواد مذاب که مجال بیرون آمدن را نیافته و سرد شده است،از ریزش باقی مواد مذاب به بیرون از دهانه جلوگیری می کند.فشار به حداکثر می رسد و در زمان بسیار کمی سد متلاشی شده و مواد مذاب کیلومتر ها به هوا پرتاب می شوند و حجم قابل توجهی خاکستر وارد فضای جو می کنند و خرابی های فراوان به بار می اورند و زلزله های کوچک را حادث می شوند.

اعتراض ها و تظاهرت در جوامع باز را می توان به روان شدن مواد گداخته در جزیره هاوایی تشبیه کرد.مردم راحت به خیابان می آیند و با نظارت پلیس و حکومت،حرفشان را می زنند و اقامه دلیل می کنند.اگر قانع کننده نباشد در عوض از تمرکز فشار جلوگیری می کند.هر اقلیتی در صورت رعایت کردن قانون اساسی کشور چنین اختیاراتی را دارد.مسلمانان راحت می توانند در کشوری نظیر آمریکا اعتراضشان را به گوش حکومت برسانند.ممکن است خرابی هایی داشته باشد،ولی هزینه هایش زیاد نیست؛کما اینکه روان شدن مواد مذاب هم در بدترین حالت چند خانه ای را ویران می کند و درختانی را می سوزاند.

عکس آن در جامعه بسته،اگر حکومتی سدی شود تا در برابر اعتراضات مردمی تاب بیاورد،فشار ها در بطن جنبش بیشتر و بیشتر می شود و جنبش نیرومند تر می شود.تا دست آخر سد را متلاشی کرده و غرش خشم آفاق را بیدار کند.شاه راحل آنقدر در برابر جنبش مردمی سرکوب کرد و خودش را به کوچه علی چپ زد تا دست اخر با رعشه،در سیمای حکومتی ظاهر شد و خطاب به مردم  گفت:"من نیز صدای انقلاب شما را شنیدم" و سپس تعدادی سوگند و قسم یاد کرد تا اصلاحات صورت دهد.روز آخر در فرودگاه با گلوی از بغض ورم کرده به خبرنگار می گفت که برای استراحت و درمان مدت کوتاهی را به خارج از کشور می رود.در حالی که وزرا و نزدیکانش خم می شدند و دستش را می بوسیدند.رایحه غلیظ چپه شدن به مشامش رسیده بود و دستش آمده بود که این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست

تاریخ را شاید بتوان کسل کننده یافت،ولی نمی توان به سادگی از کنار درس هایش گذشت.حکایت همچنان همان است و زمان به جلو کشیده شده.در یک نگاه بدبینانه اگر آمارهای حکومتی را بخواهیم معیار قرار بدهیم سال گذشته سیزده میلیون نفر حق اعتراض داشتند.سه میلیون نفری در پایتخت که اکثریت را تشکیل می دهد به خیابان ها آمده بودند و اعتراض داشتند.حاکمیت سد شد و فشارهای روانی در مردم متمرکز گشت.حکایت همچنان باقی ست و بیست ماه قضیه کش آمده و روز به روز از نفوذ حاکمیت کمتر شده و مردم نیرومند تر و معترض تر شده اند،دیگر حتی تهدید ها هم افاقه نمی کند و پرونده اش همه جا باز است و فیلتر گسترده و سرکوب شدید - اگر موثر باشد - نوشدارو بعد از مرگ سهراب است.

برادران  مهربان بسیجی به جای نشاندن تکه سرب ها در جوارح و جوانح جوانانِ مردم و یا الفاظی نظیر «جــِرت میدم» و یا «پدر سگ بی شرف» به دختر هاشمی رفسنجانی، بد نیست که کمی قوای ذهنی را به کار بیندازند.به کار انداختن مغز شاید گلوکز موجود در بدن را بسوزاند ولی دستکم خلق الله را از شر یکدیگر حفظ می کند.پاک کردن صورت مسئله علاوه بر اینکه پیام اور بی خردی حلال است؛ مشکل را فربه تر می کند.

مرگ بر فلان و مرگ بر بهمان خنکای دل سفیهان شده و عرق شرم عاقلان.در کشورهای مترقی چند سده ای هست که این ادبیات کنار گذاشته شده است.به گمان من با رویه ای که حاکمیت خاصه در این چند وقت اخیر پیش گرفته،جنبش گرین از یک حرکت خودجوش و ناخودآگاه ششصد و بیست روز پیش،بدل می شود به یک حرکت مردمی منسجم که فقط مجالی برای غریدن می خواهد و از هر زمان دیگری نیرومند تر است.فقط بیم آن می رود که تاریخ تکرار شود و نتیجه همان شود که بود.باید دید که چه کسانی از تاریخ درس می گیرند و چه نسخه ای برای رفتارشان می پیچند.
http://up.behtarin.com/images/31009806968200274312.png


No comments:

Post a Comment

يك تذكر كوچك براي آسان شدن ارائه نظر:


اگر دوستاني كه ايميل و يا آدرس اينترنتي دارند لطف مي كنند و كامنت مي گذارند،لطفاً نام و آدرس اينترنتي خودشان را بگذارند

كساني هم كه وبلاگ ندارند به كمك همان گزينه آخر نيز مي توانند كامنت بگذارند،فقط اگر جزو دوستان هستند نام كوچك و يا فاميلي خود را نيز بگذاريد.برايم اهميت دارد كه كداميك از دوستان چه نظري مي دهند.

سپاس