Friday, March 11, 2011

در قامت شعر داستانی  از عقابی نقل است که به تیز پروازی خویش در ابر ها  می نازد،در سینه آسمان تیری می خورد و از عرش به فرش فرو می غلتد.به انتهای تیر که نگاه می کند،پرهای خویش را می بیند  و گفته ای به یاد ماندنی سر می دهد:ز که نالیم که از ماست که بر ماست.


خـَمناله عقاب مذکور در داستان،برای سالها افسانه ای را نقل زبانها کرد و روحیه ای صد درصد غیر انتقادی را دامن زد؛که حتما اشکال در ماست که  مشکلی پیش می اید، و گرنه دیگران بی تقصیرند و  باید خود سازی کرد.در روز جهانی زن که همه جا حرف از زن و حقوقش در میان است،بد نیست نیم نگاهی وجود داشته باشد که در عدم رعایت حقوق اقلیتی،هم قانون و هم قوم مذکور و هم قوم غاصب مقصرند

زن های بسیاری گمان می برند که وضعیت فعلی زنان در ایران،برخاسته از منفعل بودگی خود زنان است.در قاموس امتحانات دانشگاهی باید به این فرض نمره تک داد،چون نا خواسته چند فرض دیگر را مطرح می کند که: حق دادنی نیست،بلکه گرفتنی ست،و مردان موجوداتی هستند که کوتاه بیایی آماده سوء استفاده هستند.فرض ثالثی را هم مطرح می کند که در کشوری مردم سالار هستیم که به محض زبان باز کردن زنان،قانون به نفع شان تغییر رویه می دهد.

هنوز چند ماهی از پرونده غریب ناصر محمد خانی و شهلا جاهد نمی گذرد.پس از پایان پرونده،سالم جان به در بردن ناصر تعداد زیادی را سوزانده بود.به هر حال او خلاف قانون رعایت نکرده و قانون ما زیر آبی رفتن مرد ها را مجاز می شمارد.اینکه تا چه میزان مردم در تصویب قانون به صورت غیر مستقیم نقش دارند محل مناقشه ست.

بهبود شرایط فکری و فرهنگی ما در گرو همکاری دو جانبه دو طرف است.همان طور که مهریه پایین گرفتن نیازمند قوای عقلانی قابل قبولی از زنان است،به رسمیت شناختن حقوق طبیعی زنان نیز از قوای عقلانی متعادل انتظار می رود.از زنان و دخترانی که سبیل قجری دارند بگذریم،بعید به نظر می رسد که زنانی - حتی در کنار خیابان - به کرات از سوی مردان مورد ازار قرار نگرفته باشند.وقتی نیروی قضاوت نیرومندی در کار نباشد و فرهنگی وجود نداشته باشد که این قبیل اعمال را تقبیح کند،احتمال انجام هر کاری می رود.

حالا که دستمان در قانون گذاری کوتاه است و لایحه ای مترقی نظیر «حمایت از خانواده» در مجلس براستی مردمی مطرح است،بهتر است که مردان بی پز و ادا وارد گود بشوند و فرهنگ سازی کنند.در یکی از آزمایشگاهها که در زمان استراحت با گروهی که بالاجبار در آن قرار گرفته بودم،بیرون رفته بودیم،جماعت ذکور را می دیدم که با چشمانشان مشغول خوردن گروه دتخران بودند.وقتی که به طعنه می گفتم مثل طعمه ی ِ حیوانی نگاه نکنید یکی از آنها گفت که ما به تو هم به چشم حیوان نگاه می کنیم ؛و در این کشور از این دست کفتارها کم نیستند.زندگی در کشوری که فرهنگ و حاکمیت و قانونش به حمایت از دو جنس می پردازد،به مراتب راحت است.در بد بینانه ترین حالتش برای مرد غیور این دلواپسی کم رنگتر است که زنان نزدیکش - مادر،همسر،خواهر،دختر- به اجتماع می روند.که قانون و فرهنگ کشورش حامی ایشان هستند.فرقی نمی کند در اجتماعی که دو جنس با یکدیگر در کنش هستند،راحت تر یستن یکی به نفع دیگری هم هست.

1 comment:

  1. شب ولنتاین و یکی از شبهای پر جنب و جوش کارنوال طبق برنامه هفتگی ساعت10/5 شب از کلاس بر میگشتم خونه و قطار پر بوداز جوانان مست ومن کنار یکیشون نشستم حالم از بوی بدش به هم خورد اما امنیتم و حرمتم به هم نخورد تو ایستگاه اتوبوس بعدی تنها زنی بودم که کنار چند تا جوون شاد وبیخود از خود ایستاده بودم دریغ از نگاهی که منو بترسونه!
    چه شده که در سرزمین کفار یک زن مسلمان با حجاب در شب تار کنار جوان مست امنیت داره اما تو ام القرای اسلام چشمان بی شرم و دل ها و زیر دلهای بیمار مردان مسلمان بی محابا حرمت زن رو میشکنه؟!!
    تف به این مسلمانی!!
    اولین باری رو که سوار متروشدم برای رفتن به بهارستان وبه دلیل بی تجربگی اشتباهن سوار کوپه درندگان شدم هیچ وقت از یاد نمیبرم یک ایستگاه عمری گذشت تا پیاده بشم وسوار کوپه ضعیفه ها بشم . احترام مردهاجای خود !آن روز حتا یک مرد ندیدم همه درنده بودند!!

    ReplyDelete

يك تذكر كوچك براي آسان شدن ارائه نظر:


اگر دوستاني كه ايميل و يا آدرس اينترنتي دارند لطف مي كنند و كامنت مي گذارند،لطفاً نام و آدرس اينترنتي خودشان را بگذارند

كساني هم كه وبلاگ ندارند به كمك همان گزينه آخر نيز مي توانند كامنت بگذارند،فقط اگر جزو دوستان هستند نام كوچك و يا فاميلي خود را نيز بگذاريد.برايم اهميت دارد كه كداميك از دوستان چه نظري مي دهند.

سپاس