صدای گوشخراش و دستمزد میلیونی مداحان به نام،علاوه بر اینکه پیام آور ناله و فغان برای پیروان راستین حکومت است،صدای خمناله پنهان رسم و هنجاری اجتماعی ست که اگر نگوییم در حال پاک شدن از صفحه روزگار ست ،به یقین می توانیم حکم به ابدال و تغییر فرم دادن آن بدهیم.تعداد فراوان تکیه های کوچک که چای و شربت و شیرکاکائو و حلوا و... را به مسافران گذری میدهند،پسران جوانی که در این سرمای انسان ستیز استخوان سوز صدای ضبط را تا نهایتش بالا می برند و شیشه های خودرو را پایین می کشند تا دیگران هم بهره ای از نوحه شان ببرند،پسرانی که در دسته های عاشورایی چشم و نظری هم به گوشه خیابانها دارند،دخترانی که با تیپهای آنچنانی نظاره گر دسته جات هستند و مسائل حاشیه ای دیگر از این دست ابداعاتی هستند که در این سالها به چشم می آیند
جزو دسته افرادی نیستم که بیرق تقدیس گذشته را بلند می کنند و با هر تغییر کوچکی ناله «واویلا ،واویلا» سر می دهند.تغییر و حرکت جزو امکانات یک جامعه پویا و در حال حرکت است و اینکه بسیاری از آداب و رسوم تغییر کنند را نباید با بدبینی نگاه کرد.نگرانی من اما در جای دیگری ست.
هر چیزی و هر کسی که مقتضیات زمانه اش را درک نکند و خودش را در قامت الگویی جدید تر،با زبانی به روزتر و قابل فهم تر عرصه نکند،محکوم به فنا شدن و نابود شدن در زیر چرخ های تاریخ است.این الزاما بدان معنا نیست که ان رسم ناپسند یا ناکارآمد است؛بلکه بیشتر بدان معناست که نیازهای زمانه جدید همخوانی ندارد و جامعه نیز رسمی را که بدان احتیاج ندارد با خویشتن حمل نمی کند.در مواردی چنان،عقلای و پیشقراوالان دست به کار شده و طرحی در کار می اندازند و به روزش می کنند.چنانچه چنین اتفاقی نیفتد توده بار سنگین انرا تحمل کرده و در نهایت درست زمانی که طاقتش طاق شد در طرح جدید به احتمال زیاد ناکارآمد پی ریزی اش می کند
به گمان من آن چیزی که این روزها در حال اتفاق افتادن است شبیه شــِمایی بود که ذکر کردم.برای بسیاری از جوانان حتی معتقد امروزی،سینه زدن و یا بیرق چند سر بلند کردن و یا زنجیزر زنی ،اگر بی معنا نباشد حداقل در مظان تردید است.امروز نسل فعلی به دنبال شعار دادن و آرمانگرایی نیستند و سی سالی می شود که حرف هایی چنان کمتر خریدار دارد و اعتبارش را نزد اکثریت از دست داده؛و نه فقط در ایران و بلکه در مقیاسی جهانی *.امروز دیگر بیشتر به دنبال دلیل و منطق و چرایی کنش ها هستند تا اینکه به دنبال شور و آرمان بروند.
به گمان من روندی که در این چند ساله شکل گرفته ظرف چند سال آینده نیز ادامه خواهد داشت. نخست بدین دلیل که علما و پیشروان تغییر دست بالا را ندارند و در حاشیه هستند و نمی توانند طرح هایشان را به جامعه ابلاغ کنند در و مرحله بعد فشار حکومت است که از چنین رفتارهایی برای زنده بودن وزنده نشان دادن خود و پیروانش استفاده می کند.به هر حال باید صبر کرد و دید ظرف چند سال آینده چه تغییراتی حادث می شود.
جزو دسته افرادی نیستم که بیرق تقدیس گذشته را بلند می کنند و با هر تغییر کوچکی ناله «واویلا ،واویلا» سر می دهند.تغییر و حرکت جزو امکانات یک جامعه پویا و در حال حرکت است و اینکه بسیاری از آداب و رسوم تغییر کنند را نباید با بدبینی نگاه کرد.نگرانی من اما در جای دیگری ست.
هر چیزی و هر کسی که مقتضیات زمانه اش را درک نکند و خودش را در قامت الگویی جدید تر،با زبانی به روزتر و قابل فهم تر عرصه نکند،محکوم به فنا شدن و نابود شدن در زیر چرخ های تاریخ است.این الزاما بدان معنا نیست که ان رسم ناپسند یا ناکارآمد است؛بلکه بیشتر بدان معناست که نیازهای زمانه جدید همخوانی ندارد و جامعه نیز رسمی را که بدان احتیاج ندارد با خویشتن حمل نمی کند.در مواردی چنان،عقلای و پیشقراوالان دست به کار شده و طرحی در کار می اندازند و به روزش می کنند.چنانچه چنین اتفاقی نیفتد توده بار سنگین انرا تحمل کرده و در نهایت درست زمانی که طاقتش طاق شد در طرح جدید به احتمال زیاد ناکارآمد پی ریزی اش می کند
به گمان من آن چیزی که این روزها در حال اتفاق افتادن است شبیه شــِمایی بود که ذکر کردم.برای بسیاری از جوانان حتی معتقد امروزی،سینه زدن و یا بیرق چند سر بلند کردن و یا زنجیزر زنی ،اگر بی معنا نباشد حداقل در مظان تردید است.امروز نسل فعلی به دنبال شعار دادن و آرمانگرایی نیستند و سی سالی می شود که حرف هایی چنان کمتر خریدار دارد و اعتبارش را نزد اکثریت از دست داده؛و نه فقط در ایران و بلکه در مقیاسی جهانی *.امروز دیگر بیشتر به دنبال دلیل و منطق و چرایی کنش ها هستند تا اینکه به دنبال شور و آرمان بروند.
به گمان من روندی که در این چند ساله شکل گرفته ظرف چند سال آینده نیز ادامه خواهد داشت. نخست بدین دلیل که علما و پیشروان تغییر دست بالا را ندارند و در حاشیه هستند و نمی توانند طرح هایشان را به جامعه ابلاغ کنند در و مرحله بعد فشار حکومت است که از چنین رفتارهایی برای زنده بودن وزنده نشان دادن خود و پیروانش استفاده می کند.به هر حال باید صبر کرد و دید ظرف چند سال آینده چه تغییراتی حادث می شود.
پ.ن.1:دو کلـــوم حرف حساب.به وبلاگ فندق بروید.[کلیک]؛]
پ.ن.2:خواندن پست خانم الی جرقه نوشتن این پست شد.قصد نداشتم در این مورد چیزی بنویسم که گفتنی ها را همه گفته اند[کلیک]؛
غرض این است که در کل این کره خاکی چنین رویه ای بود*
به مساله خوبی اشاره کردی،یادمه دوستی داشتم که همیشه ماه محرم که میشد کلی خوشحال بود که بار و بچه های محل میرن سینه زنی حال می کنن،همیشه هم کلی از این و اون شماره می گرفت و کلن عاشورا براش یه چیزی جدا از اون چیزی بود که ما می دیدیم،
ReplyDeleteمن خودم با اینکه آدم مذهبی نیستم ولی دینم رو دوست دارم،تو ماه محرم آرایش نمی کنم و سعی می کنم حداقل تا روز عاشورا بیشتر رعایت کنم!
هر چیزی شان خاصی داره
من نمی دانم چرا فریاد روشنفکران مذهبی همچون مرحوم مطهری و مرحوم شریعتی در خصوص انحرافات و بدعت های عاشورا شنیده نمی شود در حالی که برای تخطئه نظرات و دیدگاههای دگراندیشان همواره به نظرات این مرحومان استناد می شود ؟
ReplyDeleteخانم دانژه
ReplyDeleteخوب شد اشاره کردی
البته آن هم می تواند موضوع تحقیقی باشد که چرا چنین می شود
جناب برزین
مطهری را نمی دانم ولی شریعتی را می دانم که بسیاری از گفته هایش با آنچیزی که امروزه می بینم تضاد کامل دارم و بالطبع یک ایین برای پرورش و اجرای ضد خودش جای چندان مناسبی نیست و یا به بیان دقیق تر شدنی نیست
دکتر مرحوم در بسیاری از نوشته های خودش علنا به آخوند ها می تازد
ابتدا تشکر میکنم از لینک کردنتان.
ReplyDeleteو اما بعد ، کاملا با ریفرم نا متناسب این مراسم و این ایام موافقم. یادم است بچه که بودم در محله ما که از محله های نسبتا بنام تهران بود دسته پشت دسته بود و من بارها هنرپیشه های معروف آن زمان را که الان بسیاری از انها مرحوم شده اند را میدیدم. اما این روزها گویا بجز در برخی هیات های قدیمی تهران شکل عزاداری ها عوض شده است
یادم است آن روزها بسیاری از بزرگترها تاسوعا و مخصوصا عاشورا تا غروب را آب و نوشیدنی نمیخوردند و حتی در غذا هم امساک میکردند.
اما وقتی میبینم به یاد لبهای عطشان امام حسین شیر کاکائو و شربت های رنگارنگ میدهند حال عجیبی میشوم. نمیدانم من این روزها سخت شده ام و کم درک یا واقعا همه چیز انقدر درک نکردنی شده اند.
دوستی در فیس بوک فیلمی از قمه زنی در لندن و تهران گذاشته بود و ناله هایی کرده بود
ReplyDeleteو تنها نکته ای که توانستم بگویم در این باب بود که ای کااااااااااااااااااااااااش جوانان این روزگار همه قمه زن باشن تا این بی شرم و حیاها بازی هایی که در این روزها ازشان سر میزند.
سلام....ه
التماس دعا
جناب سید مجیب عزیز
ReplyDeleteهر کار اشتباهی اشتباه است و قیاس بین چند کار ناصحیح چندان درست نیست
شاید تنها تلاشی که من و شما می توانیم بکنیم این باشد که در نقد چنین رفتارهایی بنویسیم و در ریشه یابی اش کوشش کنیم
چیز بیشتری به ذهنم نمی رسد
سلام
ReplyDeleteاینجا در بید مجنون زمستان شده چرا؟هنوز که آذرماهه ؟
فکر می کنم جوانها برای اینکه بدیلی برای حضور در جمع و نشان دادن خودشان ندارند بیشتر می روند
عده ای هم البته اعتقاد عمیق دارند
حسین هم چونان که دین چنین شد ، دکانی شد برای آنان که تاجران خوبی اند برای فروختن هر ارزشی . . .
ReplyDeleteحرفتان کاملا صحیح است اما روی سخنم بین بد و بدتر بود
ReplyDeleteخانم فرزانه
ReplyDeleteبه استقبال زمستان رفته ام
هر چند دیگر این زمستان و پاییز فقط نام دارند و کمی سوز
...
با حرف شما موافقم
وقتی دانشگاهها نیز چنین فرصتی هستند دیگر از این ایام نباید انتظار دیگری داشت
کسی هم که چنین اعمالی را تقبیح می کند بهتر است گوشه چشمی به شرایط اجتماعی داشته باشد
خانم محبی
حرف حساب جواب ندارد
بارها گفته ام که در این فریبستان هر چیزی بدل به غیر خود می شود
حتی تا مرز ضدیت اش پیش رفتن
جناب سید مجیب
ممنون بابت باز سر زدن به اینجا
می دانم منظورتان چه بود؛غرض این بود که به مرگنگیریم که به تب راضی شویم
بنده هم با نظر فرزانه موافقم. مراسم عزاداری سابق امروزه جای کارناوال ها و مراسم فرهنگی رو پر کرده که در کشور ما جایی نداره .
ReplyDeleteبه علاوه جز معدود مراسمی هستش که مردم با حرکتهای خود جوش و بدون دخالت مستقیم ناظران بیرونی و حکومتی اجازه فعالیت و اعمال سلیقه دارند والبته رد پایی از عشق هم در اون دیده میشه که در این وانفسای گنگی و پوچی برای مردم التیام بخشه.
ممنون بابت لينكتان . درسته حكومت هم به اين برون ريزي مردم دامن مي زند . يك جوراهايي خوشش هم مي آيد . بگذار مردم سرشان به الم و كتل و زنجير زني و...گرم باشد و ياد چيز ديگري نيفتند و هر وقت هم كم و كاستي را فهميدند مي گويند ببينيد حسين و يارانش چه كشيدند و تا پاي كشته شدن هم رفتند . شما كه كمتر از آنها نيستيد !
ReplyDeleteدر ضمن من زياد هم فكر نمي كنم كه اكثريت مردم ترديدي نسبت به اين قضايا داشته باشند . به نظرم اين گروه در اقليت اند . كافيست امتحان كنيد . و به عده اي در ضم اين مراسم و عيب هايش بگوييد تا انگ كافر بودن بهمان بخورد.
خانم الی
ReplyDeleteهر کسی جامعه اماری خودش را دارد.من از اینرو این را نوشتم که برخی از دوستان خودم که پایه همه ساله عزاداری بودند این روزها برایشان تردید های اساسی به وجود آمده.چند باری هم به من رجوع کردند و درددل از سست شدن اعتقاداتشان کردند.به گمان من چنین برخوردهایی ریشه های روانی دارند و نه عقلایی.وقتی بسیاری دیدند حکومتی که دم از حسین و آزادگی می زند در خیابانها ان بلا را بر سر مردم می اورد کمی شوکه شدند.نفگتن دلیل بر نبودن نیست.
خوب این هم از محرم امسال ببینیم تا سال بعد چی میشه
ReplyDelete