Monday, November 22, 2010

آقای سیب،خانم گلابی

فرض کنیدکه یک روز صبح بیدار می شوید و می بینید که ده  کیلو به وزنتان اضافه شده و تمامی آن به صورت لایه های چربی های موضعی پیرامون شکمتان را فرا گرفته،چه حالتی به شما دست می دهد؟

احتمالا ً شوکه می شوید.ولی طنز ماجرا این جاست که انباشت لحظه به لحظه این بافت های چربی را نادیده می گیریم و معمولا با بالا رفتن سن،به گردش بیشتر عقربه ترازو ها بی تفاوت می مانیم تا روزی که ناگهان کسی به ما می گوید که:چقدر چاق شدی،یا شکمت بزرگ شده و یا زمانی که می بینیم که کما فی سابق نای راه رفتن نداریم و یک پیاده روی ساده چطور ما را از نفس می اندازد و مواردی از این دست.

برای من اما دیشب این تلنگر زده شد

غالبا ً شب ها دوش می گیرم.تابستان ها روزی یکبار و در پاییز و زمستان دو روز یکبار دیر تر نمی شود.روالش هم از نظم یکسانی تبعیت می کند و پنج تا ده دقیقه بیشتر نمی شود.به نظرم حمام یکی از بزرگترین تفریحاتی ست که هر فردی در این روزگار می تواند داشته باشد.هم ذهنت باز می شود و هم احساس مطبوع پاکیزگی را می توانی برای مدتی داشته باشی.پیشتر ها زمانش طولانی تر بود،حتی تا یک ساعت.ولی وقتی شنیدم که در چند شهر جنوبی آب ندارند که بنوشند احساس هم دردی ام غلبه کرد و دیگر زمان سنجی کردم و از چند دقیقه فراتر نرفت و همین شد عادتم.به همین دلیل ایستاده دوش را می گیرم و تمام.دیشب اما فرق داشت.پس از مدتها زیر دوش نشسته بودم که دیدم کمی چاق تر شدم.خوشبینانه  نیم تا یک کیلو.و بعد آن جمله ای که بالای متن چند سال پیش یکی از دوستان سابق برایم گفت در ذهنم نقش بست.که یعنی اگر دیر بجنبی سی و چند ساله ای با ده کیلو اضافه وزن.و بعد چه مصیبتی برای لاغر شدن و اتلاف هزینه ها و اتلاف وقت نازنین و اعصاب و روان و... که دیدم دستی دستی باید دستی بجنبانم.

نشستم به محاسبات که چرا در عین اینکه رژیم غذایی ام تغییر نکرده اضافه وزن پیدا کردم و بعد دیدم طی این چند ماهه دوستانی که همراه و هم نفسم برای پیاده روی های بسیار طولانی بودند،هر یک به گوشه ای رفتند و گرم حل و فصل گرفتاری های خویش و چند ماهی می شود که از آن دست پیاده روی های ده کیلومتری نکردم.و بعد به این فکر کردم که چطور همه چیز مانند چاقی ناگهان خفتت را می چسبد.سعی می کنی با نادیده گرفتن شان،وانمود کنی حل شده اند ولی خودت می دانی که دیر نیست که همان مشکل نادیده انگاشته شده زندگی ات را تباه کند.ذره ذره،گام به گام،قدم به قدم خرده سنگی که با اشاره دست می توانستی به گوشه ای بیفکنی،بدل می شود به سنگ بزرگ و یا حتی صخره ای که کمتر بنی بشری تاب کنار راندنش را دارد.

و بعد یادم به این جمله از چارلز وونه گات افتاد که :

آری،رسم روزگار چنین است

و این جمله چقدر دردناک است.

پ.ن. 1: اگر چند متن اخیر شتابزده به نظر می رسیدند حاصل در کافی نت نوشته شدن بودند،سخت مگیرید،نگیرید نه ها ! مگیرید
پ.ن.2: محاسبه کردم.دقیقا حذف همان پیاده روی ها سبب شد که در عرض چند ماه نیم تا یک کیلو به وزنم اضافه شود.ببینید پیاده روی چقدر تاثیر دارد.بدون پیاده روی سالی تا دو کیلو چاق می شوید و در عرض  ده سال بیست کیلو که به نظرم کمی زیاد است.
پ.ن.3: مشکلم با چاقی از نوع بصری اش نیست.این حس است که چیزی را که نیاز نداری داری حمل می کنی.انگار یک کیسه برنج یک کیلویی دارم حمل می کنم.این چنین حسی دارم
پ.ن.4ک در چاقی مفرط،مرد ها هیکلی شبیه به سیب و زنان هیکلی شبیه به گلابی پیدا می کنند.تیتر برگرفته از همین تصویر است

5 comments:

  1. یک ساعت تو حمام؟؟؟

    در مورد چاقی . راس می گی دقیقا. یه زمانی فکر نمی کردم مجبور بشم برم ورزشگاه و سخت ورزش کنم. راهنمایی بودم که واسه درس حرفه و فن می خواستیم دامن بدوزیم. معلممون سایز کمر من را باورش نمی شد تا خودش واست سانت کرد. یادش بخیر چه کمر باریکی. این کمر همین طور با من بود و منم عین خیالم نبود.
    اما وقتی مدتی پیش مجبور شدم شلوارهایی که کمرشون را تنگ کرده بودم دوباره بشکافم متوجه یه موضوعی شدم
    :D

    ReplyDelete
  2. سلام ممنون از اومدنتون . اگر شما احساس مي‌كني داري يك كيسه برنج حمل مي‌كني من خودم همون كيسه برنجم كه يكي بايد پيدا بشه منو حمل كنه از بس چاقم و به دوستام گفته‌م حق هيچ گونه اظهار نظري در مورد سايز منو ندارن تا وقتي كه فينگيليم بشه 5 ساله و بتونم باشگاه برم ولي تا اون موقع برام دعا كنيد سكته نكنم

    ReplyDelete
  3. منم زیاد پیاده روی می کنم، اما بدبختانه اهل ورزش نیستم. کلا چاقی آزار دهنده س و یه دلیل مهمش هم بی تحرکیه، به خصوص وقتی نوع کار آدم هم بهش دامن بزنه

    ReplyDelete
  4. shoma alan madine gofti va kardi kababam
    baraye nim kiloooo?
    Mane bichare ke bayad 24 kiloo kam konam chi begam! : (

    ReplyDelete
  5. خوشم مياد همه از اين موضوع رنج ديده اند!

    زودتر فكري بكنم كه مصيبت نزديك است
    و بدبختي بزرك اينكه من فونت فارسي ندارم و بدرم در اومد براي نوشتن !

    ReplyDelete

يك تذكر كوچك براي آسان شدن ارائه نظر:


اگر دوستاني كه ايميل و يا آدرس اينترنتي دارند لطف مي كنند و كامنت مي گذارند،لطفاً نام و آدرس اينترنتي خودشان را بگذارند

كساني هم كه وبلاگ ندارند به كمك همان گزينه آخر نيز مي توانند كامنت بگذارند،فقط اگر جزو دوستان هستند نام كوچك و يا فاميلي خود را نيز بگذاريد.برايم اهميت دارد كه كداميك از دوستان چه نظري مي دهند.

سپاس