Thursday, January 13, 2011

دله ساز خانه هامان



شش و پنجاه دقیقه صبح است.گوشی ام زنگ می زند،آرلارم اش است؛ به نشانه اینکه بیدار شو برو کتابخانه.اما هوا سرد است.خیلی سرد است.حتی برای همچو منی که انواع و اقسام بلوز و شلوار و جوراب و لباس های گرم را می پوشم تا مبادا در زمستان جور رفتن به طبیب خانه بکشم هم بسیار سرد است.می روم که چای بگذارم و بساط صبحانه را آماده کنم.سر و صورت هیچ کس پیدا نیست و خانواده به زیر چند لایه پتو رفتند.هوای خانه آنقدر سرد است که چیزی نمانده بخار از دهان بیرون بزند.برق قطع شده و همه چیز از کار افتاده،از جمله پمپ شوفاژ خانه و پمب آب.نه آب،نه برق،نه گرما،بازگشت به یک قرن قبل.به کنار اکواریوم می روم که دمای آب چقدر سرد شده.کمی دیگر سرد بشود همه ماهیان می میرند و گیاهان آبی سرما می زند و زرد می شود.هم درس دارم،هم کار دارم،ولی امکان هیچی نیست.کاری از دستم بر نمی آید.با وجود بی آبی و بی برقی نقدا رفتن به زورخانه هم تعطیل است،حمام که جای خود دارد.از زور سرما دوباره به پتویم پناه می برم که حداقل کمی از گرمای تنم را در خودش دارد.می خوابم.یک ساعت دیگر ،هوا باز آنقدر سرد است که کاری نمی شود کرد.دو ساعت دیگر،سه ساعت و
...

دزدی، دیشب همزمان با اینکه همه خوابیدند،سیم های تیره برق را فله ای دزدیده و برده. و مصیبت هایش مانده برای ما.دزد که نمی توان گفت،دله دزد.بعید می دانم که این مقدار سیم ارزشی داشته باشد که به ریسکش بیرزد.درد اما از کار دزد نیست.از کوتاهی ِ عده ای ست که پایه های زندگی شهری را آنچنان سست می زنند که با هر لرزشی تق و لق شود.در کمتر کشوری از جهان سیستم برق رسانی توسط تیربرق صورت می گیرد.تصویر شهر های بزرگ جهان از تیره برق خالی ست.تیربرق ها آسیب پذیری بالایی دارند،هم در برابر باد و باران و طوفان،هم دزدی،هم فضای شهر را زشت می کنند  و هم در برابر برخورد ها آسیب پذیر است.آن کسانی هم که خانه می سازند شایسته شماتت اند.بلوکهای خانه خوب چیده نمی شود و لا به  لایش درز هایی پیداست،عایق بندی اش خوب صورت نگرفته،لوله کش های کاملا دقیق لوله کشی نکرده و دور و بر لوله ها کمی خالی ست.شوفاژخانه عایق بندی نشده،پنجره های کمتر خانه ای دو یا سه جداره است،و چون معمارها خانه ها را طراحی نمی کنند معمولا تعداد پنجره ها تناسبی با میزان نور مورد نیاز ندارد و گرمای زیادی در خانه ها هدر می رود،سقف های خانه ها  خوب عایق بندی نشده است،پنجره ساز ها شیشه ها را به بدنه کاملا کیپ نمی کنند و سوز و سرما به داخل خانه ها می اید،شومینه ها مهندسی ساز نیست و میزان گرمادهی با میزان سوخت مصرفی تناسبی ندارد،به همین جهت خیلی ها (مثل ما) شومینه را در زمستان ها می بندند که شرش از خیرش بیشتر است.قوانین تصویب می شوند ولی متولیانش از زیر اجرایش شانه خالی می کنند.مهندس ناظر با بساز و بفروش ها ســَر و ســِر دارد و همه اینها با مسئولین شهرداری..خانه ها با کمترین هزینه ها ساخته می شوند،ولی هزینه های آب و برق و سوخت اضافی اش به خریدار ها تحمیل می شود.

دیدن تصویر حرارتی خانه های ایرانی با منازل خارجی شاید بهتر چنین چیزی را نشان بدهد.در حالی که در آنجا ،در رفت حرارت از پنجره ها صورت می گیرد در اینجا تقریبا سقف وپنجره و در و دیوار همه دست در دست هم دارند و از منفذ های خانه ها حرارت به سرعت خارج می شود.مضاف بر این کمتر پیش می اید که مردم  تمایلی داشته باشند که در خانه ها شلوار و جوراب و بلوز بپوشند.تصور عامه بر این است که در زمستان هم باید نظیر تابستان در خانه شان ملبس شوند.

دله دزدی فراگیر سبب می شود که خانه ها مهندسی ساخته نشود.بنا از کارش می دزدد،معمار نیز هم،مهندس ناظر کوتاهی می کند،بساز و بفروش به فکر بساز و بنداز است،عایق بندی خانه ها جدی گرفته نمی شود،شهر های ما علاوه بر زشتی مفرط خانه هایی به شدت آسیب پذیر دارند.تصور کنید سرمای اروپا و یا امریکا برای چند هفته ای مهمان شنزار جهان سومی ما باشد،چه خواهد شد؟

احتمالا تعداد زیادی هلاک می شوند و تعداد بیشتری می چان و لوله های گاز خالی می شود و متولیانی که گیج می زنند.تصویر بهتری به ذهنم نمی رسد.
راستی اگر زلزله هائیتی،سیل استرالیا،سرمای اروپا و آمریکا اینجا بیاید چیکار می کنیم؟خوب فکرش را می کنم می بینم که کم خوش شانس نیستیم که از دانه های سفید زیاد خبری نیست
پ.ن.:خوشبختانه تا کوچ ما از این آشیانه چیزی نمانده
 .

12 comments:

  1. فند ق 70 کیلوییJanuary 13, 2011 at 2:44 AM

    تمام حرف ها درست . گفتنی بسیار است و خیلی ها را گفتی ولی من این پ.ن را نفهمیدم؟ یعنی چی؟ یعنی از بلاگ اسپات ؟ یعنی از شهرتان ؟ یعنی از کشورتان ؟

    ReplyDelete
  2. با این دزدی ها زنده ماندمان را مدیون شانسمان هستیم یا صدقه ای که صبح به صبح می‌گذاریم کف دست یک گدا. شاید هم اگر میبینیم تاکسی کسی را سوار نمیکند و ما میزنیم روی ترمز تاثیر داشته باشد. خلاصه حالا کجا تشریف میبرید و از کجا تشریف میبرید؟توکانیستانی که رفته بود من یک هفته مریض بودم. حالا باز باید مریضی بکشم.

    ReplyDelete
  3. خب تا این پانوشت مشکل ساز نشده باید بگویم که قرار است خانه مان را عوض کنیم.امید و آمالم هم رفتن به خارجه نیست،مگر اینکه مجبور بشوم و یا برای تحصیل این صحبت ها.


    فکر نمی کردم پانوشت ها اینقدر مهم بشوند

    ReplyDelete
  4. پرسیده بودی اگر آن بلایای بلاد کفر بر سر ما بیاید چه می کنیم؟
    هیج- جز نظاره کردن و راضی بودن به قضای الهی و کم ناله ونفرین
    شما بگو خدا با ما چه می کند؟
    هی دعا کردیم برف و باران بیاید...خدا می دانست جنبه نداریم...تا یه ذره برف و باران آمد هواپیمامون سقوط کرد...شروع به نا له و نفرین نمودیم
    بعدشم...آن بلاد کفر اونقدر تر سو بودن که پرواز هاشون رو کنسل کردن...ما ازون بیدا نیستیم که با اون بادا بترسیم...بععععله

    ReplyDelete
  5. سلام
    این مسائل و مشکلات دردهای مبتلابه جامعه است و منحصر به جای خاصی نیست . روبروی خانه ما به تازگی در حال ساخت و سازند . روزها هیچ کاری نمی کنند و شب ها صدای وحشتناک بولدوزرها و خاک برداری و ... همه را زاورا کرده است . زنگ می زنم پلیس 110 میگم برادر ببخشید این لودرها اجازه نمی دهند ما کفه مرگمان را بزاریم فردا نا سلامتی باید به کار و بارمان برسیم . می فرماید کارشان قانونی است و مجوز دارند . میگم چه به اینها مجوز داده است که شب ها برای ساکنان یک محله مزاحمت ایجاد کنند ؟ می گوید خوب معلوم است شهرداری . در روز که نمی شود کار ساختمانی و خاک برداری کرد ! فقط می گویم : جل الخالق

    ReplyDelete
  6. نگفتید کجا ؟ به کجا؟ جایی که کتابفروشی هایش بانک نشوند. ؟مانده ام با این همه بانک که ما داریم چرا می‌گویند اقتصاد بیماری داریم؟خوب مردم ببرند پولهایشان را بگذارند در بانک

    ReplyDelete
  7. این‌جا همه چیزش عوضیه
    یه بارون ناقابل میاد کل شهر می‌ریزه به هم، چه برسه به مواردی که ازش صحبت شد

    ReplyDelete
  8. همين الان كه دارم اين جا مي نويسم انچنان سوزي از طرف شومينه ميآد كه نگو . بارها تصميم گرفته ايمكه از جا بكنيمش ولي فكر بريز و بپاشش مانع مان مي شه . ....

    ReplyDelete
  9. تحمل سرما واقعا سخته.
    با خووندن نوشته ات از سرما لرزیدم

    ReplyDelete
  10. سلام
    همه را نباید به یک چوب راند و از چیزهایی که همه اش را نمی دانیم نباید کامل سخن برانیم
    اما
    شما حاضری خانه ای را که با تمام خواسته هایتان ساخته شدهاست را بخرید؟؟؟!!! من در تجربه دیدم که در وقت خرید مردمان چه مسائلی را به میان می آورند که از زیر هر هزینه ای شانه خالی کنند

    ReplyDelete
  11. بیخود نیست که می گویند اینجا مملکت امام زمانه
    حکمت دارد حرفهایشان !!

    ReplyDelete
  12. جناب سید مجیب عزیز
    همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید
    در متن بالا هم اشاره کردند که خود مردم هم درک ساده ای از مهندسی ندارند و انرژی گرانقیمت را به سادگی بر باد فنا می دهند.اگر مرادتان این باشد که من در این مسئله سررشته ندارم و وضعیت مسائلی را هم که نام بردم ندیدم باید عرض کنم متاسفانه تیرتان خطارفته و هم رشته تحصیلی ام بدان مرتبط است و هم در جریان ساخت خانه در مصیبت رو در رو شدن با این ارگانها و وضعیت اجتماعی بوده ام.

    غرض در اینجا نقد فرهنگی مبتذل است که از الف تا ی آن متزلزل و منحط است.

    قبول دارم که با یک چوب همه را راندند صحیح نیست.ولی از کلیت سخن می گویم.اینکه می گویم وضعیت شهرداری و مهندسین ناظر و ساخت و ساز و ساختمان ها چنین است بحث کلیت اش است.

    وگرنه در ایران صد سال پیش هم ساختمانهایی عالی ساخته شده اند،ولی در لیت اش از علوم مهندسی بی بهره بوده اند.

    اینکه من و شما بخواهیم بحث بر سر موضوعات انتزاعی کنیم خیلی کمتر به نتیجه می رسد تا ارجاع به واقعیات.واقعیت هم نشان داده که وضعیت خانه های ایرانی به هیچ روی خوب نیست.چه در زلزله ها و چه در بحث صرفه جویی در انرژی

    ReplyDelete

يك تذكر كوچك براي آسان شدن ارائه نظر:


اگر دوستاني كه ايميل و يا آدرس اينترنتي دارند لطف مي كنند و كامنت مي گذارند،لطفاً نام و آدرس اينترنتي خودشان را بگذارند

كساني هم كه وبلاگ ندارند به كمك همان گزينه آخر نيز مي توانند كامنت بگذارند،فقط اگر جزو دوستان هستند نام كوچك و يا فاميلي خود را نيز بگذاريد.برايم اهميت دارد كه كداميك از دوستان چه نظري مي دهند.

سپاس