کمتر چیزی نظیر تگرگ به نهال درخت آسیب می رساند. دانه های تگرگ چند گرمی در لایه های بالایی جو شکل می گیرند ؛در مسیر سقوط مدام شتاب گرفته تا به حد نهایی سرعت ممکن برسند.با سرعتی سرسام آور به ساقه و شاخه و شکوفه نهال برخورد می کند،شکوفه ها و شاخه های نازک تر می شکند و تنه اش زخمی می شود.خراش های پدید آمده در ساقه اما به مرور زمان از بین نمی روند .عید سال گذشته ،زمانی که به نیت دیدن درختان شکوفه کرده تفرجگاه فامیلی یکی از دوستان رفته بودم،در حین اینکه سخت نظاره گر شکوفه ها بودم از زخم های عمیقی که بر تنه درختان قابل مشاهده بود متعجب شدم،علت را که جویا شدم می گفت که در بهار سال هفتاد و سه،به ناگهان تگرگی در گرفته بوده است و این زخم های عمیق،میراث آن دوران است،زخم های کوچک آن زمان،بدل به جای دریدگی بسیار بزرگی شده بود که در مرز هایش برجستگی گوشت آلودی داشت
ضمیر ناخودآگاه انسان درست نظیر آسیب پذیری نهال درخت است که زخم ها کوچک در کودکی آثار بزرگی در بزرگسالی بر جای می گذارد و هر شوک عاطفی و یا اشفتگی های ِسمعی و بصری ردی چنین بر روان انسان می گذارد.در کودکی زمانی که برنامه محدود کودکان به پایان رسید،یکبار ،علی رغم میل باطنی و از زور حوصله ی ِ سر رفته، به پای یکی از سریال هایی نشسته ام که موضوعی تاریخی داشت. صحنه ای چنین بود :جادوگری که در میدان شهر معرکه گرفته بود توسط سواری نظامی به یکباره سرش قطع شد و جلوی پایش افتاد،تن جادوگر اما مدام این طرف و آن طرف می رفت تا اینکه در نهایت در خاک غلتید.این منظره چنان در حافظه من حک شده که گویی نقشی بر ستگی آرام گرفته و گذر زمان از کیفیت آن نکاسته و برای مدتها روان من را می ازرد؛و این تنها مورد نیست و موارد متعددی در خاطراتم از فیلم هایی دارم که ترسناک بودند و من در کودکی مشاهده کرده بودم و شبهای متوالی خواب از چشمانم رفته بود.
اعتراض من از این جهت است که چند سالی ست که من منتظر هستم که سیمای وطنی در پخش برنامه ها و یا سریال هایش،کنج صفحه علائمی بگذارد و مشخص کند که این برنامه ای که در حال پخش است مختص چه رده ای از سن هاست؛کودک و یا نوجوان و یا بزرگسال .و یا دستکم پیش از پخش سریال ها هشدارهایی به خانواده ها بدهد که سریال و یا فیلمی که نشان داده می شود آیا به درد بازه سنی کودک و یا نوجوان حاضر می خورد یا نه.برای رسانه ای که داعیه اصلاح و تربیت دارد این حداقلی از مقدار توقع است.از شبکه های ماهواره ای چندان توقعی نمی توان داشت،بسیاری از این شبکه ها بیشتر در آمد اقتصادی را نشانه رفتند تا ارتقای فرهنگی را.
جدای از این بسیاری از پدر و مادرها نیز شایسته شماتتند که به این درجه نازل از آگاهی نرسیده اند که کودکی که عهده دار تربیت اش هستند را به تماشای چه چیزی تشویق می کنند. توقع می رود حداقل پدر و مادر ها در این زمانه آگاهی بیشتری داشته باشند، آن هم درست زمانی که فضاحت و ناکارآمدی نظام اموزشی را می بینند .جایی از زبان مادری می شنیدم از اینکه فرزندش تماشاچی پر و پا قرص فارسی وان است ابراز خرسندی می کرد
ضمیرناخودآگاه هر کودک نهالی ست که به مرور زمان تناور می شود.کسی الزاما آن را همانگونه که می خواهد نمی تواند شکل بدهد.این کودک است که تصمیم می گیرد بنا به دیده های روزانه در خانواده و اجتماع و رسانه ها آن را شکل بدهد.به هر میزان که داده های اجتماعی و تربیتی بهتر باشند کودک فعلی و فرد اینده عنصر موثرتر و بهتری در جامعه خواهد بود.
روانشناس و روانکاو نیستم و مطالعه ام در این زمینه محدود بوده است.اما حدس می زنم که مشاهده تعداد زیادی از سریال ها و کارتون های غمگین و مایوسانه در زمان کودکی،نسل فعلی را برای افسرده شدن به شدت مستعد کرده است.جدای از اینکه شرایطی که در جامعه حکمفرماست نسل ما نیز مستعد افسرده شدن هستیم.سیل بلاگ های مایوسانه ای را که در این مدت خواندم گواه می گیرم.اینکه نسل فعلی در آینده در چه احوالاتی باشند را زمان مشخص خواهد کرد
ضمیر ناخودآگاه انسان درست نظیر آسیب پذیری نهال درخت است که زخم ها کوچک در کودکی آثار بزرگی در بزرگسالی بر جای می گذارد و هر شوک عاطفی و یا اشفتگی های ِسمعی و بصری ردی چنین بر روان انسان می گذارد.در کودکی زمانی که برنامه محدود کودکان به پایان رسید،یکبار ،علی رغم میل باطنی و از زور حوصله ی ِ سر رفته، به پای یکی از سریال هایی نشسته ام که موضوعی تاریخی داشت. صحنه ای چنین بود :جادوگری که در میدان شهر معرکه گرفته بود توسط سواری نظامی به یکباره سرش قطع شد و جلوی پایش افتاد،تن جادوگر اما مدام این طرف و آن طرف می رفت تا اینکه در نهایت در خاک غلتید.این منظره چنان در حافظه من حک شده که گویی نقشی بر ستگی آرام گرفته و گذر زمان از کیفیت آن نکاسته و برای مدتها روان من را می ازرد؛و این تنها مورد نیست و موارد متعددی در خاطراتم از فیلم هایی دارم که ترسناک بودند و من در کودکی مشاهده کرده بودم و شبهای متوالی خواب از چشمانم رفته بود.
اعتراض من از این جهت است که چند سالی ست که من منتظر هستم که سیمای وطنی در پخش برنامه ها و یا سریال هایش،کنج صفحه علائمی بگذارد و مشخص کند که این برنامه ای که در حال پخش است مختص چه رده ای از سن هاست؛کودک و یا نوجوان و یا بزرگسال .و یا دستکم پیش از پخش سریال ها هشدارهایی به خانواده ها بدهد که سریال و یا فیلمی که نشان داده می شود آیا به درد بازه سنی کودک و یا نوجوان حاضر می خورد یا نه.برای رسانه ای که داعیه اصلاح و تربیت دارد این حداقلی از مقدار توقع است.از شبکه های ماهواره ای چندان توقعی نمی توان داشت،بسیاری از این شبکه ها بیشتر در آمد اقتصادی را نشانه رفتند تا ارتقای فرهنگی را.
جدای از این بسیاری از پدر و مادرها نیز شایسته شماتتند که به این درجه نازل از آگاهی نرسیده اند که کودکی که عهده دار تربیت اش هستند را به تماشای چه چیزی تشویق می کنند. توقع می رود حداقل پدر و مادر ها در این زمانه آگاهی بیشتری داشته باشند، آن هم درست زمانی که فضاحت و ناکارآمدی نظام اموزشی را می بینند .جایی از زبان مادری می شنیدم از اینکه فرزندش تماشاچی پر و پا قرص فارسی وان است ابراز خرسندی می کرد
ضمیرناخودآگاه هر کودک نهالی ست که به مرور زمان تناور می شود.کسی الزاما آن را همانگونه که می خواهد نمی تواند شکل بدهد.این کودک است که تصمیم می گیرد بنا به دیده های روزانه در خانواده و اجتماع و رسانه ها آن را شکل بدهد.به هر میزان که داده های اجتماعی و تربیتی بهتر باشند کودک فعلی و فرد اینده عنصر موثرتر و بهتری در جامعه خواهد بود.
روانشناس و روانکاو نیستم و مطالعه ام در این زمینه محدود بوده است.اما حدس می زنم که مشاهده تعداد زیادی از سریال ها و کارتون های غمگین و مایوسانه در زمان کودکی،نسل فعلی را برای افسرده شدن به شدت مستعد کرده است.جدای از اینکه شرایطی که در جامعه حکمفرماست نسل ما نیز مستعد افسرده شدن هستیم.سیل بلاگ های مایوسانه ای را که در این مدت خواندم گواه می گیرم.اینکه نسل فعلی در آینده در چه احوالاتی باشند را زمان مشخص خواهد کرد
یکی از انتقادات جدی وارد بر تلویزیون همین موردی هست که اشاره کردید ؛تا آنجایی که در درسهایم خوانده بودم یکی از بهترین نظامات کنترل اینترنت برای بچه های زیر 16 سال در انگلیس اجرا می شود و یکی از بهترین طبقه بندی برنامه های تلویزیون در فرانسه
ReplyDeleteمتاسفانه در حالی که تماشای برنامه هایی با محتوای خشونت و سکس می تواند بدترین تاثیر را روی کودکان و نوجوانان بگذارد ما برنامه هایمان هنوز از خشونت اکنده است علت هم واضح است در برنامه سازی دو فاکتور بالا تضمین پر بیننده یودن برنامه است در حالی که بچه ها باید واقعا" در برابر این موارد مراقبت بشوند ، اینجا آدم یاد صنعت فرهنگی می افتد که فرانکفورتی ها تشریحش کرده اند .
سلام
ReplyDeleteبه هر حال آن درخت به زندگی خود با کمی تاخیر باز می گردد
اما
روح آدمی....ه
چرا مطلبت نیمهکاره قطع شد؟
ReplyDeleteتصور نمیکردم که تگرگ همچین زخمی رو درختا بذاره
وقتی ایدهئولوژی واسه ما عامل تعیین کننده شد، خشنترین فیلمای ضد آمریکایی بدون درجهبندی اول شب پخش میشه تا کسی بیخبر به زندگی ادامه نده. احتمالا همین که رفقا مطمئنن ایدهئولوژیشون داره پیاده میشه براشون کافیه. اینجا مهم سرسپردگیه، نه سلامت روح
انقدر ما واسه ناامیدی دلایل زیادی داریم که نیازی به ریشهیابی گذشته نباشه
سلام
ReplyDeleteاین تاثیر بد در کودکی رو خیلی تجربه کردم.
با کامنت درخت ابدی موافقم
خانم محبی
ReplyDeleteممنون بابت نظری جامع تان،گفتنی ها را گفتید
تکلیف پدر و مادرها در این میان چیست؟
سید مجیب عزیز
به هر حال آن درخت هم با تن زخمی به زندگی باز گشته،ما هم با روان اسیب دیده به زندگی ادامه می دهیم
درخت ابدی
تصحیح اش کردم
چه بگویم
محمد رضای عزیز
خب پس هم دردیم و می دانی که از چه چیزی می نویسم
الان فهمیدم چه جور ی باید کامنت بذارم!!!ء
ReplyDeleteنمی دونم سن وسالمون چقدر با هم فرق داره! ولی کارتون های کودکی من خیلی شیرین بودن!آن شرلی -بابا لنگ دراز- و با توجه به قحطی هایی که هنوزم ادامه داره کلاه قرمزی و زی زی گولو رو هم دوست داشتم
ولی از چوبین و هاچ زنبور عسل متنفر بودم
الان به جبران اون قحطی خوره کارتونم
"دیسکریبل می" آخرین کارتونی که دیدم اگر اهل کارتونی به جبران کودکی ها ببینیدش
متاسفانه مادرهایی هستند که برای اینکه صدای بچه بیفتد سی دی پشت سی دی تا بتوانند راحت باشند ، یا پدرهایی که چون خودشون برنامه ای را می خواهند ببیند توجه نمی کنند این برنامه برای یک بچه آنها مناسب نیست
ReplyDeleteخلاصه که پدر و مادرها در این بین باید پدر و مادری کنند
طبیب چه عزیز
ReplyDeleteدر این مورد مطلبی دارم به نام " بچه های کوه تاراک " که می تواند دیدگاهم در این مورد را نشان بدهد
خانم محبی
خوشوقتم که زیاد هستند دوستانی که به این مسئله توجه می کنند.این طور به نظر می رسد که جا افتادن چنین مسائل و حساسیت های تاریخی در این خاک نیاز به زمان دارد.فعلا دور دورکلاس رفتن بچه های کوچک است
تحلیلت رو دوست دارم ...
ReplyDeleteمیدونی از خیلی جنبه ها میشه به قضیه نگاه کرد ...
سلام
ReplyDeleteدر حالی که روی یقه یک بازیگر زن حساسیت فوق العاده هست و با هزار اصول تصویر را محو می کنند و روتوش می کنند و ... اما هیچ حساسیتی برای نشان دادن فرو کردن کارد تو شکم کسی یا ریختن خون ... همین چند تا صحنه که توی مختار نانه که البته ندیده ام و وصفش را شنیده ام ... عجیب نیست ؟
اتفاقا منم در بچگي يك همچين فيلمي ديدم . يادمه يك فيلم كمدي بود و صحنه اي بود كه يك نفر بي سر كالسكه مي راند . من از ترس فريادي زدم .
ReplyDeleteحالا مدتيست كه اين علائم سني را مي زنند بالاي فيلمها ولي موضوع اين جاست كه اين نسل نسل حرف گوش كني نيستند ! و به اين علائم گاري ندارند .
براي مردمم هميشه شادي ارزو داشته ام هر چند كه فعلا با اين وضع به شدت آغشته به سياست بعيد مي دانم .
آره واقعن پدر و مادرها این روزا بی توجه شدن،اصلن دقت نمی کنن بچه سرگرم چیه، پسرخاله ی موچیک من میشینه پای فارسی وان و هیچی بهش نمی گن چون فقط صداش درنمیاد!
ReplyDeleteنمی دونم قراره این نسل چی بشه؟
کاغذ کاهی
ReplyDeleteمرسی بابت تعریفتان.بالاخره هر کسی از منظری می بیند
شما هم می گفتید از چه منظری می بینید
خانم فرزانه
تا آنجا که خاطرم هست در کره شمالی هم رسانه هایش تاکید زیادی به نشان دادن فیلم های خشن دارند.اینکه چرا نظام های سیاسی بسته چنین تمایلی دارند می تواند محملی برای تحقیق باشند
خانم الی
این خط کشی ها را در سنین پایین باید اعمال کرد.پدر و مادر اگر کاریزمای لازم را داشته باشند می دانند کی باید اعمال نفوذ کنند.
دانژه
زود به داد پسر خاله برس
این روزها روح و جسم ما تگرگ خورده است. گاهی حس میکنم توان بلند شدن ندارم.
ReplyDeleteسلام. راست میگین هاچ زنبور عسل. بل و سباستین .وخیلی کارتونهای دیگه خانواده ی وحوش همه شون مادراشون رو گم کرده بودن. خیلی دردناک بود. اما حالا یه سریال درپیت به نام ساعت شنی پخش میشد که من نگاه نمیکردم . ولی تو خانواده ی همسرم دو تا بچه ی 10 ساله به همه میگفتن هیس این جا خیلی حساسه ساکت! من میگفتم مگه ننوشته بالای 17 سال؟ ماماناشون میگفتن آره اینا خیلی دوست دارن. و همه ازشون میپرسیدن چی شد؟ این جا چی گفت؟ !!!
ReplyDeleteسریال امام علی را میگی؟
ReplyDeleteالبته کارتونهای زمان کودکی ما نیز چیزی جز ژانر غم انگیز و اندوه و ماتم نبود و چه خوب با آن دهه و دوران جنگ آمیخته شده بود
کودکانی که در اولین قسمتهای سریال مادرشان را از دست می دادند یا گم می کردند و تا اخر سریال دنبال مادر خود بودند
یا سریالهایی از زجر و سختی مردم.
البته آن سریالها هم فکر می کنم با چنان تحرف و سانسوری پخش می شد که پیام اصلی داستان را تحت شعاع قرار میداد.
مثلا سریال اشین که چندین سال پخش می شد بعدها فهمیدیم که گویا اصلا موضوع داستان چیز دیگری بوده و اشین حرفه دیگری داشته و .. و.. به قدری سانسور صورت گرفته که ما فقط خدمتکار شدنش را میدیدیم
خانم ندا
ReplyDeleteیادم نیست دقیقا
همین قسمتش را دیدم و از پای تلویزیون بلند شدم.
ترسناک بود
ترسناک بود