Saturday, January 22, 2011

در باب خــَرفهمیت


ساده ترین کار دشوار نوشتن است       «کارل پوپر»
 در دانشگاه، استادی داشتم که تمام جزوه درسی اش محدود می شد به ده یا پانزده صفحه.کل کتاب هفتصد صفحه ای را که باید سیصد صفحه اش را دستکم درس می داد،با پنج و یا شش مثال طولانی و با توضیحاتی مفصل تدریس می کرد و تمام.در امتحاناتش نیز روال تصحیح اش چنین بود،چنانچه احساس می کرد که دانشجو  مفهوم را درک کرده و قوای تحلیل دارد نمره پاسی را می داد و دانشجویان هم می دانستند که گردن کج کردن و کاسه لیسی هم برایش اهمیتی ندارد و در صورت تداوم فحش به فامیل نزدیک در پی دارد .ما اسم روشش را گذاشته بودیم «خر فهم»کردن.مفهوم مهم بود و تحلیل مسئله،می توانستی پاس می شد و نمی توانستی هم باید  چهار ماه دیگر  پشت میز یونیورسیتی کـــِز کنی. از شما چه پنهان که دست بر قضا من از تمامی دوران دانشگاهم فقط خاطرات کلاس های استاد «خــَر فهم » کــُن را در یاد سپرده ام و بالاترین نمراتم نیز در همان درس ها شد.باقی را به ضرب و زور پاس کردم و زیاد چیزی در خاطرم نمانده.میراث کوچک استاد برایم شد درسی که به من داد و میراث بزرگش شد تلاش برای ساده و روان نوشتن و توسل به مثال های سر دستی

اما دو پهلو نویسی و در انتقال مطلب ،ســُرنا را از سر گشاد زدن در ایران تاریخی دیرینه دارد و چه نویسندگانی که با استفاده از زبان مبهم و به کار گیری واژگان گنگ برای خود کیا و بیایی راه نینداختند. گویا هنوز که هنوز است گرد و خاک راه انداختن وتوسل به موضوعات کلی و پیچیده خریدار زیاد دارد و در فرهنگ این دیار،کسی را که بیشتر مبهم می نویسد بیشتر اکرام می کنند.چند دهه پیش مرحوم فردید در سخنرانی هایش،آنچنان شلوغش می کرد و پیچ و تاب می داد و عبارات منساز و ساختگی تحویل می داد که مخاطبانش انگشت به دهان می ماندند و نا فهمیدن شان را یک ریز به حساب نفهمی شان واریز می کردند.امروز که ماسک ها افتاده و اشنایی با فلسفه غرب کمی بهتر از آن روزگاران گشته،بسیاری انگشت حیرت و حسرت به دهان می گیرند که چطور درک نکردند که این سخنرانی ها و سخن پراکنی ها در حقیقت کلافی سر درگم است که برای ترساندن مخاطبین برپا شده و نیک بنگری در آن تـــــوهــــا براستی خبری نیست.

 دکتر محمد صنعتی نقل می کند که یکبار از داریوش آشوری پرسیده که شما که این طور منتقد فردید هستید،چرا آن زمان با او حشر و نشر داشتید و چیزی نمی گفتید؟استاد عزیز هم در پاسخ گفته که ما آن روزگاران  گمان می کردیم که ما چیزی نمی دانیم.

به شخصه کوشش می کنم که در نوشته ها،به سراغ موضوعات جزئی و قابل لمس بروم تا با استفاده از مثال های ساده بتوانم موضوع مدنظر را ساده تر برسانم،برایم مهم است که مخاطب در حین خواندن کمی فکر کند و اگر با من موافق نیست،دستکم دیدگاه خود را از زاویه ای دیگر بیان کند،اینکه تا چه حد در این هدف موفق بوده ام به رای مخاطب بستگی دارد.

پ.ن.1: چنانچه با متونی رو در رو شوم که سعی در گرت و خاک راه انداختن دارند با زدن دکمه قرمز گوشه صفحه کار را تمام می کنم.
پ.ن.2: برای خواندن رای داریوش آشوری نسبت به فردید می توانید به مقاله اش در کتاب "ما و مدرنیت" رجوع کنید.
پ.ن.3: قبول دارم که همه موضوعات را نمی توان ساده کرد،ولی بر این نظرم که موضوعات پیچیده را می توان ساده بیان کرد
پ.ن.4: امیدوارم همان مشکلات قدیمی را نداشته باشم و کسی به خودش نگیرد.عنوان بدین جهت است که کلمات نا متداول بیشتر در ذهن می ماند،و نه چیزی بیشتر

28 comments:

  1. سلام. اتفاقانظرتان را عمومی کردم تا همه ببینند و بخوانند که نظر چه کسی مهم است و خریدار چه حرفی هستم. خیلی عالی نوشته بودید.
    در مورد این مطلب هم که گفتید، کتاب بابک احمدی یعنی ساختار و تاویل متن را خوانده اید؟ من که از عهده اش بر نیامدم. خیلی ثقیل و دشوار حرف زده. اگر یک مترجم بیاید ترجمه اش کند لب مطلبش همان چیزی است که میتوان به راحتی درک کرد.استاد شما هم خیلی استاد بوده که این قدر فهم بالایی از مفاهیم داشته است.

    ReplyDelete
  2. سلام.موافقم.خودم گزارش نویسی را بیش از هر سبک دیگری دوست دارم و به کار می برم.اما البته این در مورد من و شما صدق می کند که در زمان نوشتن آنچنان دغدغه ی ادبیات نداریم.اگر کسی نویسنده و یا سخنران عرصه ی ادب است ، طبیعتن به لحاظ استفاده از آرایه های ادبی کلامش پیچیده خواهد شد.اما کسانی که برای استخراج جلوه های هنری ، معنا را به بازی می گیرند و لفظ را پریشان می کنند ، نچ!کار درستی نمی کنند

    ReplyDelete
  3. به نکته ظریفی اشاره کردین.اینکه جامعه ما همیشه و هنوز از این سخن پراکنیهای سخت لذت می بره دقیقا به خاطر نادونی جمعی حاکم بر جامعه ی ماست.به قول خود شما که از قول استاد آشوری نوشتین.راستی من برگشتم.
    پرواز اعتماد را
    با یکدیگر تجربه کنیم
    وگرنه می شکنیم
    بال های دوستی مان را.

    ReplyDelete
  4. فند ق 70 کیلوییJanuary 22, 2011 at 12:20 PM

    جالب بود.
    گاهی ایرادهایی از این دست میشنوم که چرا کمی ادیبانه تر و بقولی با کلاس تر نمینویسم. اما میدانم هنر ِ گفتن در ساده گفتن و همه کس فهم گفتن است .
    فکر کنم این کتاب را در کتابخانه مامان دیده ام. باید به سراغش بروم.
    ممنون از متن جالب و البته بسیار ممنون از توجهتان .
    دوست خوبم. هیچ کس در تاریخی بجز از موت مقدرش نمیرود مگر خودش تقدیرش را عوض کند. من فعلا خوبم و قصد دارم خوب هم بمانم. تحت هر شرایطی .

    ReplyDelete
  5. خانم همتی
    از بابک احمدی نوشته های مربوط به هایدگرش را خواندم.دو هزار صفحه ای می شد.بابک احمدی قلم اش به نسبت قوای ذهنی اش ضعیف تر است،سخت می تواند انتقال مفهوم کند.

    خانم فانی
    با شما موافق نیستم.اینکه محتوای ادبی پیچیده باشد - مثل نوشته بوف کور صادق هدایت - فرق دارد با کسی که نوشته هایش را می تاباند.محمود دولت آبادی نثر ساده ای دارد ولی به نکات ظریفی اشاره می کند.بین آنهایی که نثری شعرگون دارند و یا نویسنده هایی که در علوم انسانی می نویسند این مسئله بیشتر است

    خانم فندق
    کتاب خوبی ست کتاب داریوش آشوری.ولی به شخصه کتابی نیست که به همه پیشنهادش کنم.شاید کتاب «زبان باز» و کتاب «بازاندیشی زبان پارسی» کارا تر باشد برایتان
    مرسی که سر زدید

    ReplyDelete
  6. من که به خودم گرفتم :-))

    ReplyDelete
  7. سلام نازنین...ه
    طبق معمول موافق امبا یک تبصره که به عرض می رسان ام. اشاره فرموده اید که ادبیات خوانده ها و ادیبان را در این باب تفاوتی ست با دیگرانو این گونه نوشتن و گفتن را یارادی نیست. اما گاهی این دو خلط می شوند.
    این که این روزها ساده نوشتن رایج است و این گوه می نویس اند و ارام آرام به عرف نوشتن تبدیل می شود را پدیده مبارکی می دان ام. اما نتیجه ای ناخواسته هم در پی اش ارمغان مان آمده و آن مهجور ماندن خیل سترگی از واژگان است که می رود به محاق فراموشی سپرده شوند. بر آن ام که اندیشه را باید ساده بیان کرد و نوشت اما کلمات را قربانی کردن چندان میمون نیست. گاه مفهوم و حسی را تنها یک لغت بیان می کند و اگر هزار مترادف ردیف شوند خواننده و شنونده را توان بازیافتن آن مفهوم یا حس نیست.
    گاه افسوس می خورم برای فراموش شدن یا به کار گرفته نشدن برخی وازه ها...ه

    ReplyDelete
  8. سلام. وبلاگ اردی بهشت را بستند. به جرم زیبایی

    ReplyDelete
  9. سلام
    یادی یکی از داستانهای عزیز نسین افتادم که در دوران نوجوانی آن را خوانده بودم . جماعت ما ایرانی از قدیم گفته اند که عقلش توی چشمانش است . هر چیز پرطمطراق و دهن پر کن را را می پذیرد چون فکر می کند با پذیرفتن آن ، ارزش خودش بالا می رود .

    ReplyDelete
  10. آیا چرا ما را تایید نکردید؟!ء

    ReplyDelete
  11. سلام. ممنون که سر میزنید.

    ReplyDelete
  12. سلام
    قبول دارم که گاهی جهل و تاریک بینی پشت الفاظ پر اطناب پنهان میشوند و هر که پیچیده می گوید لزوماً بیشتر نمی داند خصوصاً درباره مثالی که زده اید همین طور است ایشان در باب ننوشتن هایشان هم توجیهات عریض و طویلی دارند که قابل توجه است .
    اما مفاهیمی هستند که بیانشان با زبان ساده چندان هم ساده نیست شاید باید نسل ها آن مفهوم را بگیرند و هضم کنند تا بتوانند ساده بگویند و بنویسندش
    ساده گفتن هنر است
    اما در آوردن هر مفهومی به قالب هنر شاید در یک زمان ممکن نباشد

    ReplyDelete
  13. سلام
    نیچه گفته بود بعضیا آب رو گل‌آلود می‌کنن تا عمیق جلوه کنه؛ مورد فردید هم چیزی شبیه همینه
    با ساده‌نویسی به شدت موافقم که البته به نوع متن هم بستگی داره. از طرفی،‌ باید با سبک نویسنده هم اخت شد. مثلا کنار اومدن با نثر مسکوب و آشوری و حق‌شناس (که شاعرانه/ادیبانه می‌نویسن) و حتا صنعتی (که به معادل‌یابی‌های جدید علاقه داره) کار راحتی نیست.
    خوندن صبر و حوصله می‌خواد

    ReplyDelete
  14. مهدی جان
    مرسی بابت خواندنت و مفصل نوشتن ات
    با حرف هایی که می زنی موافقم
    در زمان ساده و دقیق گفتن خواه ناخواه مجبوریم که خیل عظیمی از واژگان را به کار بندیم،زیرا که یک واژه نمی تواند هم زمان به چند کلمه دقیقا معنا پیدا کند،به گمانم پدیده ای خوش است که به سمت ساده وروان نوشتن می رویم،هر چند که ساده نوشتن به معنای استفاده از واژگان سده نیست،بلکه به معنای استفاده درست یک واژه در جای درست اش است

    پیراهن کاغذی
    می تواند از اثرات امتناع تفکر باشد،یا ریشه های رفتارهای اسنوبیستی

    طبیبچه
    ؟

    خانم فرزانه
    با حرفهایی که می زنید موافقم
    ولی مفاهیم پیچیده را نیز می توان ساده نوشت،الگوی ویتگنشتاین و یا راسل را می توان مدنظر داشت،ساده نوشتن به معنای ساده فهم بودن نیست

    درخت ابدی

    با حرفی که می زنی موافقم
    مرسی از دوستان بابت خواندنشان
    نظرات خوبی داده شده

    ReplyDelete
  15. اول اعتراف كنم كه از روش نوشتن مطلبي توسط تو خوشم مي اد . يك چيزي را محور قرار مي دهي ولي اولش با مثال و نمونه خوب تشريحش مي كني .و بعد خدا رو شكر كه امروزه به هزار طريق مردم دسترسي به انواع علوم را دارند و ديگر در خلسه ي مبهم گويي هاي يك نفر فرو نمي روند و يا كمتر فرو مي روند.

    ReplyDelete
  16. راستی یک سخت نویس دوست داشتنی از قلم افتاد: دکتر میر جلال الدین کزازی. این تابستان را با کتابهای زیاد و گوناگونش بودم. برای فهم شاهنامه به آنها احتیاج داشتم. خیلی عالی است. فقط باید با زبانش انس گرفت تا به تدریج بتوان فهم کرد. ولی از حق نگذریم. اصل حرف دکتر کزازی خیلی پر مغز است.

    ReplyDelete
  17. سلام
    به نظر بنده شما دررعایت نکته ای که به آن اشاره داشتید موفق ظاهر شدید.
    اما هنر ساده نویسی زینتی است که لزوماً هر متفکری بدان آراسته نیست. اما خوب همیشه هستند کسانی که به دنبال فرصتی برای نمایش دادن می گردند و حتی اگر مردم این دیار در سطحی از آگاهی قرار داشتند که فریب این لفاظی ها رو نخوردند باز جماعت راهی برای مردم فریبی پیدا می کردند.

    ReplyDelete
  18. خانم الی
    سپاس
    روزگار این دسته از افراد نیز در حال به سر امدن است

    خانم همتی
    یکی دکتر کزازی و دیگری ادیب سلطانی
    سخت است در نظر اول،ولی اگر کسی عادت کند برایش قالب هضم است

    خانم نیکا دل
    مرسی
    لطف دارید شما
    چه بگویم،ممکن است

    ReplyDelete
  19. داستان تکراریJanuary 24, 2011 at 2:37 PM

    سلام با عرض معذرت من نمیخواستم آن مطلب پاکستان را در وبلاگ خودم عمومی کنم ولی به علت وجود مشکلاتی در بلاگفا از حالت ثبت موقت در آمد و عمومی شد. جالب این است که من در بخش مدیریت وبلاگ مطلب را حذف کرده ام ولی هنوز وقتی مشاهده وبلاگ را میزنم آن ممطلب را میبینم. شاید فردا درست شود. البته اگر تا آن موقع فیل تر نشوم.

    ReplyDelete
  20. والا ...پاسخ شما گویای این مطب بود که اساسا کامنت قبلی ما را دریافت ننمودید!ء
    با این اوصاف ما کلا ارادتمند نوشته های شماییم چه پیچیده چه نپیچیده!ء
    ولی ساده نویسی که البته هنر هم هست باید حتما با یه عنصر مهم دیگه هم همراه باشه...علاقه!ءعلاقه به اینکه مخاطبت متوجه نکات ظریفی بشه که شاید در به قول خودت پیچیده نوشتن و تظاهرات روشنفکرانه از نظر دور بمونه
    و علاقه دوم به اینکه با همه بتونی حرف بزنی نه فقط با همون یه عده به اصطلاح روشنفکر
    به طور خلاصه:آنچه که از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند

    ReplyDelete
  21. سلام
    پوپر از مثلث
    H
    می گفت. هایدگر هگل و هوسرل که بسیار پیچیده می نویسند و در این نوشته های پیچیده حرف خاصی برای گفتن ندارند.
    البته برخی ها هم کمی سخت و دشوار می نویسند مثل نیکفر ولی اگر با زبان اونها کم کم اشنا یشی مطالب جالبی برای خوندن پیدا می کنی

    ReplyDelete
  22. خانم همتی
    اگر بنا بر فیلتر شدن بود امروز من فیلتر می شدم !

    خانم طبیبچه
    مرسی

    محمد رضای عزیز
    هوسرل که سخت است،هگل که جای خود ولی هایدگر دیگر شاهکار است
    شش،هفت ماهی مشغول خواندن هایدگر بودم
    آخر سر هم نفهمیدم
    زبان خانه هستی است یعنی چه

    ReplyDelete
  23. داستان تکراریJanuary 25, 2011 at 3:38 PM

    چی شد؟ کوچیدید؟ رفتید؟

    ReplyDelete
  24. داستان تکراریJanuary 25, 2011 at 10:44 PM

    کجاییید؟

    ReplyDelete
  25. سلام. همچنان منتظرم. اگر سرتان شلوغ نیست تشریف بیاورید.

    ReplyDelete
  26. خب بگو خانم نیستم ! لحن نوشته ها این طور نشان می داد

    ReplyDelete
  27. ساده و روشن نوشتن اونهم تو دیاری که مردم همه حرفهاشون رو تو لفافه میگند تا در صورت مخالفت بتونند تفسیر دیگه ای براش بکنند زیاد آسون نیست ...
    این به فرهنگ جامعه بستگی داره ... جامعه ای که بتونه حرفش رو شفاف بزنه مسئولیت گفته اش رو هم به عهده میگیره ... و از اون جامعه خیلی دوریم ..

    سلام

    ReplyDelete

يك تذكر كوچك براي آسان شدن ارائه نظر:


اگر دوستاني كه ايميل و يا آدرس اينترنتي دارند لطف مي كنند و كامنت مي گذارند،لطفاً نام و آدرس اينترنتي خودشان را بگذارند

كساني هم كه وبلاگ ندارند به كمك همان گزينه آخر نيز مي توانند كامنت بگذارند،فقط اگر جزو دوستان هستند نام كوچك و يا فاميلي خود را نيز بگذاريد.برايم اهميت دارد كه كداميك از دوستان چه نظري مي دهند.

سپاس